جدول جو
جدول جو

معنی مروزی - جستجوی لغت در جدول جو

مروزی
از مردم مرو، مرغزی
تصویری از مروزی
تصویر مروزی
فرهنگ فارسی عمید
مروزی
(مَرْ وَ)
منسوب به مرو شاهجان. (از الانساب سمعانی) ، ساختۀ مرو، اهل مرو. از مرو. مرغزی: فأما الطعم والجوده. (فی ه الیابس من الفواکه) فان المروزی ه یفضله... (صور الاقالیم اصطخری در فصل شرح مرو شاهجان).
گرچه هر دو بر سر یک بازیند
هردو با هم مروزی ورازیند.
مولوی.
مروزی و رازی افتد در سفر
همره و همسفره پیش همدگر.
مولوی.
- مروزی را با رازی کار افتاده بودن، سر و کار با دشمن پیدا کردن:
به چاره سازی با خصم توهمی کوشم
که مروزی را کار اوفتاد با رازی.
سوزنی.
- امثال:
من رازی و او مروزی.
این مروزی و آن رازی. (امثال و حکم دهخدا).
مروزی را چه کار با رازی، رازی را چه کار با مروزی. (امثال و حکم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
مروزی
(مَرْ وَ)
لقب محمد بن احمد بن عبدالله مروزی قاسانی، مکنی به ابوزید فقیه بزرگ شافعی در قرن چهارم هجری. رجوع به ابوزید (محمدبن...) در ردیف خود شود
لقب احمد بن محمد بن الحجاج است. او در فقه بر مذهب احمد بن حنبل بود و از اوست: کتاب السنن بشواهد الحدیث. (از الفهرست ابن الندیم)
لقب ابراهیم بن احمد بن اسحاق مروزی خالد آبادی، مکنی به ابواسحاق فقیه قرن چهارم هجری است. رجوع به ابواسحاق (ابراهیم بن...) شود
مکنی به ابوالعباس و مشهور به ابن جبود. از شاعران عصر مأمون عباسی. رجوع به ابوالعباس مروزی در ردیف خود شود
لقب جعفر بن احمد، مکنی به ابوالعباس از مؤلفان قرن سوم هجری، رجوع به ابوالعباس مروزی در ردیف خود شود
لغت نامه دهخدا
مروزی
منسوب به مرو: از اهل شهر مرو مروی: ناصر خسرو قبادیانی مروزی، ساخته شهر مرو
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرغزی
تصویر مرغزی
مروزی، از مردم مرو، مرغزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امروزی
تصویر امروزی
مربوط به امروز، مطابق معمول زمان، باب روز، مد روز
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
منسوب به امروز. (ناظم الاطباء) (آنندراج). امروزه امروزینه
لغت نامه دهخدا
مرکزی در فارسی: میانی: میانکی کیانی مندویی اندری منسوب به مرکز مربوط به مرکز. یا حکومت مرکزی. حکومتی که در پایتخت کشوری متمرکز است
فرهنگ لغت هوشیار
مرزو: کوه و دره هند مرا ز آرزوی غزو خوشتر بود از باغ و بهار و لب مرزوی. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هروزی
تصویر هروزی
هرروزی همه روزه
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به امروز امروز ین، باب روز مد، آنکه مطابق معمول عصر رفتار کند: فلان مرد امروزی است، تازه جدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امروزی
تصویر امروزی
معاصر
فرهنگ واژه فارسی سره
امروزین، آلامد، باب، مد، تازه، جدید، متجدد، نوپرست، نوگرا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
Central
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
central
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
merkezi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
مرکزی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
কেন্দ্রীয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
กลาง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
kuu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
中央の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
中央的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
מרכזי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
중앙의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
центральный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
pusat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
केंद्रीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
centrale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
central
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
centraal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
центральний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
centralny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
zentral
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مرکزی
تصویر مرکزی
central
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اصلی، مرکزی
دیکشنری اردو به فارسی