مرقومه. تأنیث مرقوم. رجوع به مرقوم و رقم شود، خطدار. (منتهی الارب) ، نامه. رقیمه. رقعه. نوشته. مراسله. ج، مرقومات، زمین کم نبات، دابه مرقومه، ستور که بر پایهای او خطوط داغ باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
مرقومه. تأنیث مرقوم. رجوع به مرقوم و رقم شود، خطدار. (منتهی الارب) ، نامه. رقیمه. رقعه. نوشته. مراسله. ج، مرقومات، زمین کم نبات، دابه مرقومه، ستور که بر پایهای او خطوط داغ باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
رحم معقومه، رحم بسته که قبول نکند آبستنی. (منتهی الارب). زهدان بسته و نازا که قبول آبستنی نکند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عقیمه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به عقیمه شود
رحم معقومه، رحم بسته که قبول نکند آبستنی. (منتهی الارب). زهدان بسته و نازا که قبول آبستنی نکند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عقیمه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به عقیمه شود
نعت مفعولی از رقم. رجوع به رقم شود، خطدار. (منتهی الارب). مکتوب، نگارش یافته و نگاشته شده. (ناظم الاطباء). نوشته شده. مسطور: الف را بر اعداد مرقوم بینی که اعداد فرعند و او اصل والا. خاقانی. نه سوره از پی ابجد همی شود مرقوم نه معنی از پی اسما همی شود پیدا. خاقانی. - کتاب مرقوم، نامۀ مهر کرده. (منتهی الارب) : و ماادری̍ک ما سجین، کتاب مرقوم. (قرآن 8/83 و 9). و ما ادرای̍ک ماعلیون، کتاب مرقوم. (قرآن 19/83 و20). ، بیان شده و توصیف شده، شمرده شده و در پیش ذکر شده. (ناظم الاطباء) ، ثور و حمار وحش مرقوم القوائم، که پاهایش خطدار به سیاهی باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
نعت مفعولی از رقم. رجوع به رقم شود، خطدار. (منتهی الارب). مکتوب، نگارش یافته و نگاشته شده. (ناظم الاطباء). نوشته شده. مسطور: الف را بر اعداد مرقوم بینی که اعداد فرعند و او اصل والا. خاقانی. نه سوره از پی ابجد همی شود مرقوم نه معنی از پی اسما همی شود پیدا. خاقانی. - کتاب مرقوم، نامۀ مهر کرده. (منتهی الارب) : و مااَدری̍ک ما سجین، کتاب مرقوم. (قرآن 8/83 و 9). و ما ادرای̍ک ماعلیون، کتاب مرقوم. (قرآن 19/83 و20). ، بیان شده و توصیف شده، شمرده شده و در پیش ذکر شده. (ناظم الاطباء) ، ثور و حمار وحش مرقوم القوائم، که پاهایش خطدار به سیاهی باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)