جدول جو
جدول جو

معنی مرقاب - جستجوی لغت در جدول جو

مرقاب
(مَ قَ)
دهی است از دهستان دهدز شهرستان اهواز، واقع در 24هزارگزی شمال باختری دهدز. آب آن از چشمه و محصول آن گندم و جو و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرقات
تصویر مرقات
پلکان، نردبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرداب
تصویر مرداب
تالاب، استخر، آبگیر عمیق، آب ایستاده و لجن زار، پیش رفتگی آب دریا در خشکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرقاب
تصویر غرقاب
قسمت عمیق دریا و مانند آن، گرداب، برای مثال کجایی ای که تعنّت کنی و طعنه زنی / تو بر کناری و ما اوفتاده در غرقاب (سعدی۲ - ۳۱۹)، کنایه از جای هلاک، غرق شده، کنایه از کاملاً مشغول و گرفتار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
مراقبت کننده، نگهبان، در تصوف سالکی که در حال مراقبت است
فرهنگ فارسی عمید
پارسی تازی گشته مرزاب: ناودان، ناو کشتی دراز، ناودان کشتی آب ریز ناودان، کشتی دراز و بزرگ، ناودانی است که آب جمع شده در کشتی بوسیله آن بدریا جمع مرازیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
مواظب، ناظر، نگران، نگرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتاب
تصویر مرتاب
آنکه در شک و تردید باشد جمع مرتابین، دو دله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرقاه
تصویر مرقاه
مرقات در فارسی: پایه نردبان پله نردبان پلکان
فرهنگ لغت هوشیار
پلکان. پلکان، نردبان: در زمین منفذی و بر آسمان مرقاتی می جست تاخود را از لشکر بی کران بر کران کند، جمع مراقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرداب
تصویر مرداب
برکه و آبگیر عمیق و پرعرض و طول
فرهنگ لغت هوشیار
تکاب ترنگ آب ژرف، گرداب آب عمیق که شخص را عرق کند گودالی که در بعض نقاط دریا یا رود باشد مقابل پایاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
((مُ قِ))
نگهبان، مراقبت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتاب
تصویر مرتاب
((مُ))
آن که در شک و تردید باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرقات
تصویر مرقات
پلکان، نردبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرداب
تصویر مرداب
((مُ))
تالاب، آبگیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرزاب
تصویر مرزاب
((مِ))
ناودانی که آب جمع شده در کشتی به وسیله آن به دریا ریزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرقاب
تصویر غرقاب
((غَ))
جای غرق شدن، جای عمیق در آب، مقابل پایاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
Attentive, Caring, Proctor, Vigilant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
attentif, attentionné, surveillant, vigilant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
细心的 , 关心的 , 监考人员 , 警觉的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
주의 깊은 , 배려하는 , 시험 감독관 , 경계하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
dikkatli, şefkatli, gözetmen
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
waspada, peduli, pengawas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
সতর্ক , যত্নশীল , পরীক্ষক , সজাগ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
सतर्क , देखभाल करनेवाला , निरीक्षक , चौकस
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
aufmerksam, fürsorglich, Aufsichtsperson, wachsam
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
attento, premuroso, sorvegliante, vigile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
atento, cariñoso, supervisor, vigilante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
attent, zorgzaam, toezichthouder, waakzaam
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
уважний , турботливий , інспектор , пильний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
внимательный , заботливый , проктор , бдительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
uważny, troskliwy, nadzorca, czujny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
atento, carinhoso, fiscal, vigilante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
注意深い , 思いやりのある , 試験監督者 , 用心深い
دیکشنری فارسی به ژاپنی