سنگی که بدان سفال خرما را ریز کنند. ج، مراضح. (منتهی الارب). سنگی که بوسیلۀ آن یا بر آن هسته را بشکنند. (از اقرب الموارد). مرضخه. (آنندراج). ج، مراضیخ. (اقرب الموارد) (آنندراج). مرضاخ. رجوع به مرضاخ شود
سنگی که بدان سفال خرما را ریز کنند. ج، مَراضح. (منتهی الارب). سنگی که بوسیلۀ آن یا بر آن هسته را بشکنند. (از اقرب الموارد). مرضخه. (آنندراج). ج، مَراضیخ. (اقرب الموارد) (آنندراج). مرضاخ. رجوع به مرضاخ شود
خشنود گردیدن. (منتهی الارب). خشنود شدن و پسندیدن. (دهار). خشنود گردیدن و پسند کردن چیزی را و قناعت کردن. (آنندراج)، {{اسم مصدر}} مرضات. خشنودی. (دهار). در مقابل سخط و خشم. (از اقرب الموارد). رضا (ر / ر) . رضوان (ر / ر) . ج، مراضی. (دهار). رجوع به مرضات شود
خشنود گردیدن. (منتهی الارب). خشنود شدن و پسندیدن. (دهار). خشنود گردیدن و پسند کردن چیزی را و قناعت کردن. (آنندراج)، {{اِسمِ مَصدَر}} مرضات. خشنودی. (دهار). در مقابل سخط و خشم. (از اقرب الموارد). رضا (رِ / رُ) . رضوان (رِ / رُ) . ج، مَراضی. (دهار). رجوع به مرضات شود
سنگی که بر آن یا بدان سفال خرما را کوبند. (منتهی الارب). سنگ که بدان هستۀ خرما کوبند. (مهذب الاسماء). سنگی که بوسیلۀ آن هسته و یا شن را بشکنند و ریز کنند. (از اقرب الموارد). ج، مراضیح. (مهذب الاسماء). مرضاخ. رجوع به مرضاخ شود
سنگی که بر آن یا بدان سفال خرما را کوبند. (منتهی الارب). سنگ که بدان هستۀ خرما کوبند. (مهذب الاسماء). سنگی که بوسیلۀ آن هسته و یا شن را بشکنند و ریز کنند. (از اقرب الموارد). ج، مَراضیح. (مهذب الاسماء). مرضاخ. رجوع به مرضاخ شود
مرضاه. رضا. خشنودی. خشنود شدن. ورجوع به مرضاه شود: و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اﷲ و اﷲ رؤوف بالعباد. (قرآن 207/2). رعایت رضای ایزد سبحانه و تعالی و تحری مرضات او در آن مضمون و مرعی بوده است. (سندبادنامه ص 217). کز پی مرضات حق یک لحظه ای است که مرا اندرگریزت مشکلیست. مولوی. نعمتی را کز پی مرضات حق درباختی حق تعالی از نعیم آخرت تاوان دهاد. سعدی (گلستان)
مرضاه. رضا. خشنودی. خشنود شدن. ورجوع به مرضاه شود: و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اﷲ و اﷲ رؤوف بالعباد. (قرآن 207/2). رعایت رضای ایزد سبحانه و تعالی و تحری مرضات او در آن مضمون و مرعی بوده است. (سندبادنامه ص 217). کز پی مرضات حق یک لحظه ای است که مرا اندرگریزت مشکلیست. مولوی. نعمتی را کز پی مرضات حق درباختی حق تعالی از نعیم آخرت تاوان دهاد. سعدی (گلستان)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 25هزارگزی شمال خاوری مشهد به کلات. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 230 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، بنشن. اهالی به کشاورزی، قالیچه بافی و مالدرای گذران میکنند. راه فرعی به شوسه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 25هزارگزی شمال خاوری مشهد به کلات. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 230 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، بنشن. اهالی به کشاورزی، قالیچه بافی و مالدرای گذران میکنند. راه فرعی به شوسه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد در 16هزارگزی خاور مشهد و شمال کشف رود. جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 27 تن شیعۀ فارسی زبانند. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات و شغل مردم زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد در 16هزارگزی خاور مشهد و شمال کشف رود. جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 27 تن شیعۀ فارسی زبانند. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات و شغل مردم زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)