جدول جو
جدول جو

معنی مرسیون - جستجوی لغت در جدول جو

مرسیون
(مِ)
به یونانی اشنان است. (از مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برسیان
تصویر برسیان
(پسرانه)
نام گیاهی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مرسین
تصویر مرسین
مورد، درختچه ای همیشه سبز با گل های سفید و میوای اسانس دار و گوشتی که مصرف دارویی دارد، آس، آسمار
فرهنگ فارسی عمید
هیئتی مرکب از چند نماینده که به منظور انجام کاری به جای دیگری فرستاده می شوند، هیئت اعزامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراسیون
تصویر فراسیون
گیاهی چندساله با ساقه های سفید پوشیده از کرک، برگ های بیضی شکل، گل های سفید یا بنفش و طعمی تلخ که مصرف دارویی دارد و برای تقویت قلب و از بین بردن تب و ضدعفونی کردن مجاری تنفس به کار می رود، گندنای کوهی، فراشیون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
بیم داشتن، دچار ترس شدن، ترس داشتن، بیمناک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فربیون
تصویر فربیون
فرفیون، گیاهی علفی با برگ های بلند، گل های چتری و ارتفاعی در حدود یک متر که شیرابه ای سمّی دارد و در طب قدیم برای معالجۀ استسقا، قولنج و عرق النسا به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترلیون
تصویر ترلیون
عددی معادل ۱۰۱۲ یا هزارمیلیارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برسیان
تصویر برسیان
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، سیان، پرسیان، پرشیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرفیون
تصویر فرفیون
گیاهی علفی با برگ های بلند، گل های چتری و ارتفاعی در حدود یک متر که شیرابه ای سمّی دارد و در طب قدیم برای معالجۀ استسقا، قولنج و عرق النسا به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
نعت مفعولی از مصدر رسن. بسته به رسن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
بندری است در ترکیه بر دریای مدیترانه با 68600 تن سکنه. راه آهن بغداد به ترکیه از نزدیکی این شهر می گذرد
لغت نامه دهخدا
(مُ سَ)
جمع واژۀ مرسل در حالت رفع (در فارسی رعایت این قاعده نشود). فرستادگان. فرستاده شدگان. ارسال شدگان: قال فما خطبکم أیها المرسلون. (قرآن 57/15 و 31/51) ، گفت کار شما چیست ای فرستادگان.... یا موسی لاتخف انی لایخاف لدی المرسلون. (قرآن 10/27) ، ای موسی بیم نداشته باش که نزد من فرستادگان نمیترسند
لغت نامه دهخدا
لبخ. (یادداشت مؤلف). ثمر درختی است شبیه به امرود و منبت او اسکندریه است و در مصر تناول مینمایندو در سایر بلاد بعیده سم است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
نوعی از بادآورد است. (تحفۀ حکیم مؤمن) ، سمک بحری است و گفته اند حماحم است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام پهلوانی تورانی. (فرهنگ شاهنامۀ ولف) :
چو پیران و گرسیوز رهنمون
قراخان و چون شیده و کرسیون.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ)
از قرای بخارا است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
به لغت سریانی دارچینی است. (از مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
جمع واژۀ مرسل در حالت رفعی (در فارسی رعایت این قاعده نمی شود). فرستندگان. ارسال کنندگان. مرسلین: انا مرسلوا الناقه فتنه لهم فارتقبهم و اصطبر. (قرآن 27/54) ، ما فرستندۀ ناقه هستیم تا ایشان را فتنه ای باشد پس چشم در راه ایشان باش و صبر پیشه کن. و رجوع به مرسلین و مرسل و ارسال شود
لغت نامه دهخدا
(یُنْ)
هیأت مأمورین. هیئت اعزامی. هیئتی مرکب از چند تن که به منظوری خاص (تبلیغات مذهبی، امور سیاسی، فرهنگی و غیره) به جایی اعزام شوند: میسیون نظامی، مأموریت. فرستادگی. اعزام. نمایندگی، مأموریت موقتی و معین از طرف دولت، مأموریت برای مطلع ساختن مردم از مسائل دینی
لغت نامه دهخدا
تصویری از مرسین
تصویر مرسین
مورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرفیون
تصویر صرفیون
حالت رفع، بی اندیشه و رویه فکری
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته گند نای کوهی گیاهی است از تیره نعناعیان که پوشیده از کرکهای پنبه یی مایل به سفید و ارتفاعش بین 30 تا 80 سانتیمتر است که در اماکن مخروب و کنار جاده ها و نقاط بایر غالب نواحی اروپا و شمال افریقا و جزایر قناری در آسیا (از جمله ایران) می روید. ساقه اش راست و منشعب و مایل به سفید و پوشیده از کرکهای پنبه یی و برگهای آن متقابل و ساده و بیضوی است. گلهایش سفید رنگ و به طور مجتمع در کنار برگهای انتهایی قرار دارند. از برگها و همچنین سرشاخه های گلدار آن استفاده دارویی بعمل می آید و در ترکیب شیمیایی آن تانن و مواد چرب و مواد صمغی و یک ماده تلخ به نام ماروبی ئین موجود است. از این گیاه در طبابت به عنوان خلط آور و مقوی قلب و تب بر و اشتها آور و تقویت عمومی و ازدیاد ترشح صفرا و ضد عفونی کننده مجاری تنفسی استفاده می کنند و نیز در معالجه تب نوبه از آن استفاده می شود اسانس گیاه مزبور را جهت معطر کردن آبجو ولیکورهای مختلف به کار می برند حشیشه الکلب فراسیون ابیض گندنای کوهی شافار. یا فراسیون ابیض. فراسیون
فرهنگ لغت هوشیار
فراسیون بنگرید به فراسیون گیاهی است از تیره نعناعیان که پوشیده از کرکهای پنبه یی مایل به سفید و ارتفاعش بین 30 تا 80 سانتیمتر است که در اماکن مخروب و کنار جاده ها و نقاط بایر غالب نواحی اروپا و شمال افریقا و جزایر قناری در آسیا (از جمله ایران) می روید. ساقه اش راست و منشعب و مایل به سفید و پوشیده از کرکهای پنبه یی و برگهای آن متقابل و ساده و بیضوی است. گلهایش سفید رنگ و به طور مجتمع در کنار برگهای انتهایی قرار دارند. از برگها و همچنین سرشاخه های گلدار آن استفاده دارویی بعمل می آید و در ترکیب شیمیایی آن تانن و مواد چرب و مواد صمغی و یک ماده تلخ به نام ماروبی ئین موجود است. از این گیاه در طبابت به عنوان خلط آور و مقوی قلب و تب بر و اشتها آور و تقویت عمومی و ازدیاد ترشح صفرا و ضد عفونی کننده مجاری تنفسی استفاده می کنند و نیز در معالجه تب نوبه از آن استفاده می شود اسانس گیاه مزبور را جهت معطر کردن آبجو ولیکورهای مختلف به کار می برند حشیشه الکلب فراسیون ابیض گندنای کوهی شافار. یا فراسیون ابیض. فراسیون
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته کوپوره آفریکایی از گیاهان، کرسب بیابانی گیاهی است از تیره چتریان که در جنوب اروپا و شمال افریقا بسیار فراوان میروید و جزو علفهای خوب مراتع میباشد و ظاهر آن بسیار شبیه جعفری میباشد، کرفس بیابانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکسیون
تصویر سکسیون
مقطع، بریدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
بیم داشتن، دچار ترس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرسیدن
تصویر خرسیدن
پوسیدن، گندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امپرسیون
تصویر امپرسیون
فرانسوی بازیاب، پندار، فشردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رگرسیون
تصویر رگرسیون
فرانسوی پسرفت زبانزد فرزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برسیدن
تصویر برسیدن
وصل، رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میسیون
تصویر میسیون
هیئت اعزامی، هیئت مامورین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دگرسیون
تصویر دگرسیون
فرانسوی افت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروسیون
تصویر اروسیون
فرانسوی فرسایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرسطون
تصویر فرسطون
یونانی تازی گشته کپان (قپان) ابزاری برای سنجیدن
فرهنگ لغت هوشیار