معنی مرسین - فرهنگ فارسی عمید
معنی مرسین
- مرسین
- مورد، درختچه ای همیشه سبز با گل های سفید و میوای اسانس دار و گوشتی که مصرف دارویی دارد، آس، آسمار
تصویر مرسین
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مرسین
مرسین
- مرسین
- بندری است در ترکیه بر دریای مدیترانه با 68600 تن سکنه. راه آهن بغداد به ترکیه از نزدیکی این شهر می گذرد
لغت نامه دهخدا
مرفین
- مرفین
- مورفین، آلکالوییدی با طعم تلخ، به شکل کریستال های استوانه ای و بی رنگ که از تریاک استخراج می شود و در پزشکی به عنوان مسکن و خواب آور به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
مدرسین
- مدرسین
- جمع مدرس، آموزندگان جمع مدرس در همان حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار