جمع واژۀ مرسل در حالت رفعی (در فارسی رعایت این قاعده نمی شود). فرستندگان. ارسال کنندگان. مرسلین: انا مرسلوا الناقه فتنه لهم فارتقبهم و اصطبر. (قرآن 27/54) ، ما فرستندۀ ناقه هستیم تا ایشان را فتنه ای باشد پس چشم در راه ایشان باش و صبر پیشه کن. و رجوع به مرسلین و مرسل و ارسال شود
جَمعِ واژۀ مرسِل در حالت رفعی (در فارسی رعایت این قاعده نمی شود). فرستندگان. ارسال کنندگان. مرسلین: انا مرسلوا الناقه فتنه لهم فارتقبهم و اصطبر. (قرآن 27/54) ، ما فرستندۀ ناقه هستیم تا ایشان را فتنه ای باشد پس چشم در راه ایشان باش و صبر پیشه کن. و رجوع به مرسلین و مرسل و ارسال شود
جمع واژۀ مرسل در حالت رفع (در فارسی رعایت این قاعده نشود). فرستادگان. فرستاده شدگان. ارسال شدگان: قال فما خطبکم أیها المرسلون. (قرآن 57/15 و 31/51) ، گفت کار شما چیست ای فرستادگان.... یا موسی لاتخف انی لایخاف لدی المرسلون. (قرآن 10/27) ، ای موسی بیم نداشته باش که نزد من فرستادگان نمیترسند
جَمعِ واژۀ مرسَل در حالت رفع (در فارسی رعایت این قاعده نشود). فرستادگان. فرستاده شدگان. ارسال شدگان: قال فما خطبکم أیها المرسلون. (قرآن 57/15 و 31/51) ، گفت کار شما چیست ای فرستادگان.... یا موسی لاتخف انی لایخاف لدی المرسلون. (قرآن 10/27) ، ای موسی بیم نداشته باش که نزد من فرستادگان نمیترسند
قپان، نوعی ترازوی بزرگ مخصوص وزن کردن بارهای سنگین، باسکول برای مثال خواهی به شمارش ده و خواهی به گزافه / خواهیش به شاهین ده و خواهی به کرستون (روحانی - شاعران بی دیوان - ۲۹۹)
قپان، نوعی ترازوی بزرگ مخصوص وزن کردن بارهای سنگین، باسکول برای مِثال خواهی به شمارش ده و خواهی به گزافه / خواهیش به شاهین ده و خواهی به کرستون (روحانی - شاعران بی دیوان - ۲۹۹)
جمع واژۀ ارذل. زبون تران. ناکسان، متوحش گردیدن، بانگ کردن شتر، مضطر کردن کسی را به: ارزفه الیه، پیش درآمدن کسی را به: ارزف الیه، ارزاف ناقه، پویه دوانیدن آن: ارزفت الناقه
جَمعِ واژۀ اَرذَل. زبون تران. ناکسان، متوحش گردیدن، بانگ کردن شتر، مضطر کردن کسی را به: ارزفه الیه، پیش درآمدن کسی را به: ارزف الیه، ارزاف ناقه، پویه دوانیدن آن: ارزفت الناقه
مؤلف مجمل التواریخ آرد (ص 388) : ((در سال سیصد و هشتاد و نه... ابوالفوارس عبدالملک بن نوح بنشست و فایق خادم بمردو کار محمود و سبکتکین اندر خراسان بزرگ شد، و لشکرسیمجور و فایق هزیمت کرد و بپراکند، و اندر بخارا کار ارسلان الک (کذا) قوی گشت و عبدالملک سامانی را بگرفت و بندش کرد...)) مؤلف تاریخ بخارا بنقل از مجمل التواریخ این نام را (ارسلان بیک) یاد کند. (تاریخ بخارا ص 99). و گردیزی او را ابوالحسن ایلک بن نصر برادر خان آورده است. (زین الاخبار ص 60). و ابن اثیر نام وی را شهاب الدوله بن سلیمان ایلک المعروف به بغراخان الترکی گوید. (کامل 9 ص 33). و شاید مراد ابوالحسن نصر اول بن علی از ایلک خانیۀ ترکستان (حدود 389-400هجری قمری) باشد. رجوع به مجل التواریخ و القصص ص 388 (متن و حاشیه) و رجوع به ارسلان خان اول و ثانی شود جاذب. از امرای مقتدر و حاجب سلطان محمود غزنوی. رجوع بتاریخ بیهقی چ فیاض ص 68، 92، 139، 140، 233، 266، 481، 530، 537، 643، 679 و ترجمه تاریخ یمینی ص 172، 173، 191، 263، 264، 265، 267، 294، 342، 343، 349 و حبط ج 1 ص 332، 333 شود
مؤلف مجمل التواریخ آرد (ص 388) : ((در سال سیصد و هشتاد و نه... ابوالفوارس عبدالملک بن نوح بنشست و فایق خادم بمردو کار محمود و سبکتکین اندر خراسان بزرگ شد، و لشکرسیمجور و فایق هزیمت کرد و بپراکند، و اندر بخارا کار ارسلان الک (کذا) قوی گشت و عبدالملک سامانی را بگرفت و بندش کرد...)) مؤلف تاریخ بخارا بنقل از مجمل التواریخ این نام را (ارسلان بیک) یاد کند. (تاریخ بخارا ص 99). و گردیزی او را ابوالحسن ایلک بن نصر برادر خان آورده است. (زین الاخبار ص 60). و ابن اثیر نام وی را شهاب الدوله بن سلیمان ایلک المعروف به بغراخان الترکی گوید. (کامل 9 ص 33). و شاید مراد ابوالحسن نصر اول بن علی از ایلک خانیۀ ترکستان (حدود 389-400هجری قمری) باشد. رجوع به مجل التواریخ و القصص ص 388 (متن و حاشیه) و رجوع به ارسلان خان اول و ثانی شود جاذب. از امرای مقتدر و حاجب سلطان محمود غزنوی. رجوع بتاریخ بیهقی چ فیاض ص 68، 92، 139، 140، 233، 266، 481، 530، 537، 643، 679 و ترجمه تاریخ یمینی ص 172، 173، 191، 263، 264، 265، 267، 294، 342، 343، 349 و حبط ج 1 ص 332، 333 شود
شیر. (مؤید الفضلاء). شیر درنده. (غیاث). اسد. (غیاث) (آنندراج). مجازاً مرد شجاع: آنچه منصب میکند با جاهلان از فضیحت، کی کند صد ارسلان. مولوی. چشم می مالم که آن هفت ارسلان تا کیانند و چه دارند از جهان. مولوی.
شیر. (مؤید الفضلاء). شیر درنده. (غیاث). اسد. (غیاث) (آنندراج). مجازاً مرد شجاع: آنچه منصب میکند با جاهلان از فضیحت، کی کند صد ارسلان. مولوی. چشم می مالم که آن هفت ارسلان تا کیانند و چه دارند از جهان. مولوی.
جمع واژۀ مرسل در حالت نصبی و جری (در فارسی رعایت این قاعده نشود). فرستاده شدگان. ارسال شدگان. فرستادگان. گسیل داشتگان: مدرس شد عباد مخلصین را سبق داد از حقیقت مرسلین را. عطار (اسرارنامه). ، پیغمبران. (ناظم الاطباء). پیامبران. رسولان: لاتعجبوا اشارت کرده به مرسلین لاتقنطوا بشارت داده به اتقیا. خاقانی. شیر گفت آری و لیکن هم ببین جهدهای انبیا و مرسلین. مولوی. - سیدالمرسلین، آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله. (ناظم الاطباء). پیامبر اسلام: آخر ایشان در نبوت و اول در مرتبت آسمان حق... سیدالمرسلین...، ابن عبد مناف العربی را برای عز نبوت و خاتمت رسالت برگزید. (کلیله و دمنه). - شیخ المرسلین، حضرت نوح علیه السلام. (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ مرسَل در حالت نصبی و جری (در فارسی رعایت این قاعده نشود). فرستاده شدگان. ارسال شدگان. فرستادگان. گسیل داشتگان: مدرس شد عباد مخلصین را سبق داد از حقیقت مرسلین را. عطار (اسرارنامه). ، پیغمبران. (ناظم الاطباء). پیامبران. رسولان: لاتعجبوا اشارت کرده به مرسلین لاتقنطوا بشارت داده به اتقیا. خاقانی. شیر گفت آری و لیکن هم ببین جهدهای انبیا و مرسلین. مولوی. - سیدالمرسلین، آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله. (ناظم الاطباء). پیامبر اسلام: آخر ایشان در نبوت و اول در مرتبت آسمان حق... سیدالمرسلین...، ابن عبد مناف العربی را برای عز نبوت و خاتمت رسالت برگزید. (کلیله و دمنه). - شیخ المرسلین، حضرت نوح علیه السلام. (ناظم الاطباء)