نفرینی) از ادات نفرین و صیغۀ نهی از مصدر رستن. مماناد! (جهانگیری). نماند و معدوم شود! (برهان). کلمه نفرین یعنی مماناد و معدوم شواد! (ناظم الاطباء). رها مشواد! نجات نیاباد!: سرا و باغ چو بی کتخدای خواهد ماند گل بنفشه مرست و سرا و باغ مرست. فرخی
نفرینی) از ادات نفرین و صیغۀ نهی از مصدر رَستن. مماناد! (جهانگیری). نماند و معدوم شود! (برهان). کلمه نفرین یعنی مماناد و معدوم شواد! (ناظم الاطباء). رها مشواد! نجات نیاباد!: سرا و باغ چو بی کتخدای خواهد ماند گل بنفشه مرست و سرا و باغ مرست. فرخی
جایی که چیزی در آن بر جای می ایستد و استوار می گردد. (ناظم الاطباء) ، محل توقف کشتیها نزدیک ساحل لنگرگاه. خور. فرضه. ج، مراسی (مراس) : علی ساحل ذاک المرسی شجر فاریفون... (الجماهر ص 44) ، جریده. (یادداشت مرحوم دهخدا)
جایی که چیزی در آن بر جای می ایستد و استوار می گردد. (ناظم الاطباء) ، محل توقف کشتیها نزدیک ساحل لنگرگاه. خور. فُرضه. ج، مَراسی (مراس) : علی ساحل ذاک المرسی شجر فاریفون... (الجماهر ص 44) ، جریده. (یادداشت مرحوم دهخدا)
شهری است به تونس با 14 هزار تن سکنه و دارای آبهای معدنی. - پیمان مرسی، پیمانی است که بین فرانسه و تونس منعقد گشت و بموجب آن پیمان باردو (1881 میلادی) تعدیل شد و تونس تحت الحمایۀ فرانسه گشت
شهری است به تونس با 14 هزار تن سکنه و دارای آبهای معدنی. - پیمان مرسی، پیمانی است که بین فرانسه و تونس منعقد گشت و بموجب آن پیمان باردو (1881 میلادی) تعدیل شد و تونس تحت الحمایۀ فرانسه گشت
جای بستن رسن از بینی ستور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بینی. (از اقرب الموارد). نخست به معنی جای بستن رسن از بینی ستور بوده است سپس به کثرت استعمال برای بینی و حتی بینی انسان به کار رفته است، فعلت ذلک علی رغم مرسنه، أی انفه، یعنی بر خلاف میل او. (از منتهی الارب). ج، مراسن. (اقرب الموارد)
جای بستن رسن از بینی ستور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بینی. (از اقرب الموارد). نخست به معنی جای بستن رسن از بینی ستور بوده است سپس به کثرت استعمال برای بینی و حتی بینی انسان به کار رفته است، فعلت ذلک علی رغم مرسنه، أی انفه، یعنی بر خلاف میل او. (از منتهی الارب). ج، مَراسن. (اقرب الموارد)
نعت فاعلی از ارسال در تمامی معانی. رجوع به ارسال شود، پیغام فرستنده و ارسال کننده. (ناظم الاطباء). فرستنده. گسیل دارنده: ما یفتح اﷲ للناس من رحمه فلا ممسک لها و مایمسک فلامرسل له من بعده و هوالعزیز الحکیم. (قرآن 2/35) ، آنچه را از رحمت خداوند برای مردم بگشاید پس آن را بازگیرنده ای نیست، و آنچه را که او بازگیرد پس آن را از پس او فرستنده ای نیست و خداوند عزیز و حکیم است. - مرسل الریاح، فرستندۀ بادها. - ، کنایه از خدای تعالی: گفت انوری که از اثر بادهای سخت ویران شود سراچه وکاخ سکندری در روز حکم او نوزیده ست هیچ باد یا مرسل الریاح تو دانی و انوری. (منسوب به ادیب صابر). ، رهاکننده موی، رهاکننده ستور. (ناظم الاطباء)
نعت فاعلی از ارسال در تمامی معانی. رجوع به ارسال شود، پیغام فرستنده و ارسال کننده. (ناظم الاطباء). فرستنده. گسیل دارنده: ما یفتح اﷲ للناس من رحمه فلا ممسک لها و مایمسک فلامرسل له من بعده و هوالعزیز الحکیم. (قرآن 2/35) ، آنچه را از رحمت خداوند برای مردم بگشاید پس آن را بازگیرنده ای نیست، و آنچه را که او بازگیرد پس آن را از پس او فرستنده ای نیست و خداوند عزیز و حکیم است. - مرسل الریاح، فرستندۀ بادها. - ، کنایه از خدای تعالی: گفت انوری که از اثر بادهای سخت ویران شود سراچه وکاخ سکندری در روز حکم او نوزیده ست هیچ باد یا مرسل الریاح تو دانی و انوری. (منسوب به ادیب صابر). ، رهاکننده موی، رهاکننده ستور. (ناظم الاطباء)
اسم فاعل است از مصدر ترسیع در تمام معانی کلمه. رجوع به ترسیع در ردیف خود شود، رجل مرسع، مرد دردمند نیام چشم. (منتهی الارب) (آنندراج). شخصی که ’موق’ و گوشۀ چشم او تباه گشته باشد. (از اقرب الموارد). مرسعه. و رجوع به مرسعه شود
اسم فاعل است از مصدر ترسیع در تمام معانی کلمه. رجوع به ترسیع در ردیف خود شود، رجل مرسع، مرد دردمند نیام چشم. (منتهی الارب) (آنندراج). شخصی که ’موق’ و گوشۀ چشم او تباه گشته باشد. (از اقرب الموارد). مرسعه. و رجوع به مرسعه شود
استوار گشتن. (تاج المصادر بیهقی). واقع شدن و ثابت گردیدن. (از اقرب الموارد). وقوع: یسئلونک عن الساعه أیان مرس̍یها، قل انما علمها عند ربی... (قرآن 187/7) و نیز (42/79) ، از تو درباره وقت قیامت میپرسند که کی می باشد وقوع آن، بگو که دانش آن نزد پروردگارم است
استوار گشتن. (تاج المصادر بیهقی). واقع شدن و ثابت گردیدن. (از اقرب الموارد). وقوع: یسئلونک عن الساعه أیان مُرس̍یها، قل انما علمها عند ربی... (قرآن 187/7) و نیز (42/79) ، از تو درباره وقت قیامت میپرسند که کی می باشد وقوع آن، بگو که دانش آن نزد پروردگارم است
به ناز و نعمت پرورنده خود را و زیست فراخ. (منتهی الارب). کسی که خود را در ناز و نعمت بپروراند. (از اقرب الموارد). آنکه عیش او فراخ باشد و در فراخ زندگانی کند. (از ناظم الاطباء)
به ناز و نعمت پرورنده خود را و زیست فراخ. (منتهی الارب). کسی که خود را در ناز و نعمت بپروراند. (از اقرب الموارد). آنکه عیش او فراخ باشد و در فراخ زندگانی کند. (از ناظم الاطباء)
رها مشود نجات نیابد: سراو باغ چوبی کتخدای خواهد ماند گل و بنفشه مرست و سرای و باغ مرست. (فرخی) مرویاد نروید. توضیح در فرگ رشیدی آمده: مرست (بفتح میم و ضم را) یعنی روییده مشو و (بفتح را) یعنی رسته مکش. بهر دو معنی فرخی گوید: سرا و باغ... در فرهنگ (جهانگیری) بمعنی همانا گفته و همین بیت آورده و درین تامل است. در انجمن آرا مانند رشیدی معنی شده. مولف فرهنگ نظام و فرخی اعتراض کرده که در مقام دعا ونفرین قاعده این است که فعل امر با حرف نفی (مراد نهی است) گفته شود پس باید گفته باشد مرو یاد و مرهاد لیکن چنین نکرده بلکه حرف نفی (مراد نهی است) با فعل ماضی استعمال کرده دیگر اینکه از مصدر رستن به معنی صف بستن تنها اسم مفعول (رسته) استعمال شده خود مصدر و باقی مشتقات استعمال نشده. اما باید دانست که رشیدی و هدایت دو فعل را نهی گرفته اند و در مصراع دوم ظاهرا گل و بنفشه و سرای و باغ را بصورت ندا خوانده اند و در این صورت هم قاعده این است که میم نهی بر سر امر در آید ولی چون بخفت به معنی بخواب و جست در شعر منوچهری به معنی بجه آمده پس فعل نهی آنها نیز بهمین صورت ممکن است استعمال شود. در هر صورت معنی کلمه دوم رسته مکش نیست و ظاهرا از رستن (بفتح اول رهیدن) است یعنی رها مشود و نجات نیابد. باید دانست که این بیت در متن دیوان فرخی چاپ عبدالرسولی نیامده و در مقدمه صفحه یب جزو ابیات منقول از فرهنگها یاد شده
رها مشود نجات نیابد: سراو باغ چوبی کتخدای خواهد ماند گل و بنفشه مرست و سرای و باغ مرست. (فرخی) مرویاد نروید. توضیح در فرگ رشیدی آمده: مرست (بفتح میم و ضم را) یعنی روییده مشو و (بفتح را) یعنی رسته مکش. بهر دو معنی فرخی گوید: سرا و باغ... در فرهنگ (جهانگیری) بمعنی همانا گفته و همین بیت آورده و درین تامل است. در انجمن آرا مانند رشیدی معنی شده. مولف فرهنگ نظام و فرخی اعتراض کرده که در مقام دعا ونفرین قاعده این است که فعل امر با حرف نفی (مراد نهی است) گفته شود پس باید گفته باشد مرو یاد و مرهاد لیکن چنین نکرده بلکه حرف نفی (مراد نهی است) با فعل ماضی استعمال کرده دیگر اینکه از مصدر رستن به معنی صف بستن تنها اسم مفعول (رسته) استعمال شده خود مصدر و باقی مشتقات استعمال نشده. اما باید دانست که رشیدی و هدایت دو فعل را نهی گرفته اند و در مصراع دوم ظاهرا گل و بنفشه و سرای و باغ را بصورت ندا خوانده اند و در این صورت هم قاعده این است که میم نهی بر سر امر در آید ولی چون بخفت به معنی بخواب و جست در شعر منوچهری به معنی بجه آمده پس فعل نهی آنها نیز بهمین صورت ممکن است استعمال شود. در هر صورت معنی کلمه دوم رسته مکش نیست و ظاهرا از رستن (بفتح اول رهیدن) است یعنی رها مشود و نجات نیابد. باید دانست که این بیت در متن دیوان فرخی چاپ عبدالرسولی نیامده و در مقدمه صفحه یب جزو ابیات منقول از فرهنگها یاد شده