جدول جو
جدول جو

معنی مرزجوش - جستجوی لغت در جدول جو

مرزجوش
(مَ)
مرزنجوش. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به مرزنجوش و مرزنگوش شود
لغت نامه دهخدا
مرزجوش
پارسی تازی گشته مرزنگوش
تصویری از مرزجوش
تصویر مرزجوش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرجون
تصویر مرجون
(دخترانه)
گل میشه بهار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مرجوع
تصویر مرجوع
بازگشت داده شده، رجوع داده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرجوم
تصویر مرجوم
رانده شده، سنگسار شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پر جوش
تصویر پر جوش
پر از جوش، آنچه بسیار جوش بخورد، آنچه در حال جوشیدن است و جوشش بسیار دارد، برای مثال زمین دید یکسر همه ساده ریگ / بر و بوم از او همچو پرجوش دیگ (اسدی - ۲۷۵)، پرشور، پرولوله، پرغلغله، پرجوش و خروش، برای مثال امروز که بازارت پرجوش خریدار است / دریاب و بنه گنجی از مایۀ نیکویی (حافظ - ۹۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرزنگوش
تصویر مرزنگوش
گیاهی خوش بو از خانوادۀ نعناع با گل های سفید که مصرف دارویی دارد
انجرک، مرزه گوش، گوش موش، آذان الفار، اناغالس
فرهنگ فارسی عمید
(مَ زَ)
مرزنجوش. (تحفۀ حکیم مؤمن) (غیاث اللغات). آذان الفار. (بحر الجواهر) (رشیدی). مرد قوش. مرده گوش. حبق الفیل. عنقر. سمسق. عتره. گوش موش. مرزه گوش. مرزجوش. انجرک. شمشاد. عیسوب. ریحان داود. حبق الفتی. حبق القنا. مروس اقطی. سمسیمون. بردقوس. کحلا. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). مرزنجوش معرب از مرزنگوش و غیر آذان الفار است، چه اصلا برگ او شبیه به گوش موش نیست و از جمله ریاحین خوشبو است و در خانه ها زرع کنند، برگش طولانی و کم عرض و گلش سفید مایل به سرخی و تخمش مانند تخم ریحان و شفاف است... و او در آخر دوم گرم و در اول آن خشک و در افعال بهتر از سوسنبر و محلل و مفتح و ملطف و جالی و جاذب و مدر بول و مفتت حصاه و مفرح و مسخن اعضا و مجفف رطوبات معده و امعا و بجهت مغص و قولنج ریحی و استسقاو سده جگر و سپرز و دماغ و جهت خفقان و وجعالفواد ومالیخولیای مراقی و لقوه و درد سینه و سرفه و ضیق النفس و ریاح سپرز... نافع و طلای او با حنا در حمام جهت درد سر بارد مجرب و برگ خشک او با عسل جهت آثار خون منجمد تحت چشم و با سرکه جهت گزیدن عقرب و جهت کلف و بدبوئی عرق و با موم روغن جهت التوای عصب و اورام بلغمی و با مغره جهت ورم حار چشم نافع، و با بذرالبنج جهت ورم انثیان مجرب، و بوئیدن او جهت سدۀ منخرین و دماغ و تقویه مستی شراب و منع خمار و سعوط آب او جهت تنقیۀ دماغ و لقوه و صرع و خائیدن او با نمک و فرو بردن او جهت رفع سیلان آب دهان و اکتحال آب اوجهت ابتداء نزول آب و ضعف باصره مفید، و مالیدن آب او بر موضع حجامت رافع اثر زخم آن و فرزجه او مدرحیض، و قدر شربت از جرم او تا دو مثقال و در مطبوخ تا هفت مثقال و مضر گرده و مصلحش کاسنی و تخم خرفه و بدلش سوسنبر است و روغن مرزنجوش که آب او را با مثل آن روغن زیتون بجوشانند تا روغن بماند جهت فالج و رعشه و کزاز و شقیقه و درد سر بارد و تحلیل ریاح و تفتیح سده و گرانی سامعه نافع و بخور مرزنجوش رافع مضرات هوای وبائی و گریزانندۀ هوام است. (از تحفه حکیم مؤمن). چنین گویند که بیخ نبات او از روم به انوشیروان فرستادند و مدتی او را آب دادند و تربیت کردند چون نبات او بزرگ شد شعبه ای از نبات او را پیش تخت انوشیروان آوردند چون نظرش بروی افتاد برگ او را به گوش موش تشبیه کرد. (از ترجمه صیدنۀ بیرونی). مرزنجوش نوعی از ریحان است که خوشبودار باشد و زلف و خط معشوق را بدان تشبیه کنند. (از غیاث اللغات). مرزنجوش از اسفرم هاست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). گیاهی است از تیرۀنعناعیان که دارای گونه های پایا و دو ساله و یکساله میباشد در نقاط گرم پایااست و در نواحی بحرالرومی (مدیترانه ای) بصورت گیاه دو ساله و در نواحی سردتر بصورت گیاه یکساله است. برگهایش متقابل و بیضوی و بدون دندانه و گلهایش کوچک وسفید و یا گلی رنگ و پوشیده از چهار ردیف برگه های مایل بسفید که بصورت کروی درآمده اند میباشد. بویش معطر و نافذ و طعمش پسندیده و با احساس گرما همراه است. برگ و سر شاخه های گلدار این گیاه مورد استفادۀ داروئی است و از آنها اسانس گیری میشود. اسانس مرزنگوش زرد مایل به سبز است و بوئی مخصوص و کاملاً مشخص و طعمی ملایم دارد و شامل 40 درصد از ترکیبات ترپن ها میباشد. برگ این گیاه غالباً بصورت گرد (پودر) جهت معطر ساختن اغذیه به کار میرود و بعلاوه برای آن اثر آرام کننده و تسکین بخش نیز ذکر کرده اند. از اسانس آن در صابون سازی جهت معطر ساختن صابونها استفاده بعمل می آید، مرزجوش، مرزنجوش، مرد قوش، مرتقوش، ریحان داود، مرزنگوش افریقائی، مرزه گوش، حبق الفتی، حبق الفناء، حبق القناء، حبق الفیل، خرک.
- مرزنگوش وحشی، گیاهی است پایا از تیره نعناعیان که ارتفاعش بین 30 تا 60 سانتیمتر است و دارای بوئی معطر میباشد و بطور خودرو در نواحی خشک و کوهستانی وجنگلهای اروپا و آسیا (از جمله ایران) میروید و بیشتر بنام آویشن کوهی مشهور است. این گیاه را بمنظور استفاده های داروئی آن نیز کشت میکنند. ساقۀ آن راست و پوشیده از کرک مایل بقرمز و برگهایش متقابل، بیضوی برنگ سبز تیره و پوشیده از کرک است. گلهایش مجتمع برنگ ارغوانی یا سفیدند و در فاصله ماههای خرداد و مرداد ظاهر میشوند. از قدیم الایام استعمال این گیاه معمول بوده و حتی در زمان ارسطو در بارۀ آن خواص متنوع ذکر گردیده است. برگ و سرشاخه های گل دار گیاه مزبوربه مصارف درمانی و تهیه اسانس میرسد. اسانس آن در صورتی که تصفیه شده باشد بی رنگ است ولی بزودی زرد میشود. ترکیب شیمیائی اسانس این گیاه بر حسب محل رویش آن فرق دارد رویهمرفته شامل مقادیری تیمول میباشد. برای این گیاه اثر مقوی معده و بادشکن و معرق و ضد تشنج ذکر کرده اند و اسانس آن نیز دارای اثر التیام دهنده و ضدعفونی کننده است. این گیاه در اکثر نقاط آسیا (از جمله ایران) و اروپا و افریقا میروید، فودنج جبلی، صعتر، آویشن کوهی، مامون:
چو زلف خوبان در جویهاش مرزنگوش
چو خط خوبان بر مرزهاش سیسنبر.
فرخی.
تا ز الماس به آذر ندمد مرزنگوش
تا ز پولاد به دی مه ندمد سیسنبر.
فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 132).
تانماند به گلاب آن عرق مرزنگوش
تا نماند به سمن بوی و بر سیسنبر.
فرخی.
بر سرم یک دسته مرزنگوش بود
کرد مرزنگوش من سحرش سمن.
ناصرخسرو.
وز دعائی که بگفتند پی صحت تو
سرو قدت به ضعیفی شده چون مرزنگوش.
سوزنی.
نوش کن بادۀ تلخ از کف زیبا صنمی
از بناگوش چو گل از کله مرزنگوش.
سوزنی.
زلف مرزنگوش را دور قبول
اسپری شد با سرو گیسوی تو.
انوری.
چو تو با من سخن گوئی ز شادی
چو مرزنگوش گردم سربسرگوش.
ظهیر.
جعد بر جعد بسته مرزنگوش
دیلم آسا فکنده بر سر دوش.
نظامی.
ز مرزنگوش خط نو دمیده
بسی دل را چو طره سر بریده.
نظامی.
زمین نطع شقایق پوش گشته
شقایق مهد مرزنگوش گشته.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مَ تَ)
معرب مرزنگوش است. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به دزی ج 2 ص 578 شود. اما ظاهراً صحیح کلمه مرزنقوش است. (یادداشت لغت نامه)
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
دوائی است که آن را مرزنگوش و مرزنجوش گویند. (از برهان قاطع). مرزنگوش که دوائی است. معرب مرده گوش. (منتهی الارب). معرب مردگوش. مردکوش. مرزنگوش. مرزنجوش. مرتقوس گیاهی است از تیره نعناعیان دارای برگهای بیضی شکل و گلهای سفید یا قرمز. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). و نیز رجوع به مرزنگوش در این لغت نامه و رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 248 و دزی ج 2 ص 580 و المعرب جوالیقی ص 309 س 5و نشوءاللغه ص 93 شود، آذان الفار. (تاج العروس) (برهان قاطع) ، زعفران. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نرم گوش، بوی خوشی است (خوشبوئی است) مایل به سرخی و سیاهی که زنان بدان شانه آلایند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
لحیم مس. رجوع به مس و لحیم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ)
چون مرغ. بسان مرغ:
مرغ بر بالاپران و سایه اش
میدود بر خاک و پران مرغ وش.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(مَ / مَ زُ)
سرحد مملکت و هر جائی که در آن توقف می کنند. (ناظم الاطباء). اما درست آن مرز و بوم است به صورت ترکیب عطفی. رجوع به همین ترکیب ذیل مرز شود
لغت نامه دهخدا
آلت تناسل. (برهان قاطع). آلت مردی. (فرهنگ خطی از مؤید الفضلاء). ظاهراً مرز کون درست است. (حاشیۀ دکتر معین بر برهان قاطع). رجوع به مرز در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
دهی است مرکز دهستان میشه پاره بخش کلیبر شهرستان اهر آذربایجان در 21هزارگزی جنوب کلیبر آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مَرْوْ خوَشْ / خُشْ)
به معنی مرو، که گیاهی باشد خوشبوی. (از برهان) (از آنندراج). خرنباش. ریحان الشیوخ. برسفانج
لغت نامه دهخدا
(مَ زَ)
مرزنگوش. رجوع به مرزنگوش شود
لغت نامه دهخدا
سخت جوشنده و شتابان، سخت دونده و ناآرام:
نشستند بر تازی تیزجوش
همه خاره خفتان و پولادپوش،
نظامی،
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(خوی / خی تَ سِ)
به جوش آورندۀ مغز. شورانندۀ مغز:
ساقی می مغزجوش درده
جامی به صلای نوش درده.
نظامی
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره نعناعیان که دارای گونه های پایا و دو ساله و یکساله میباشد (در نقاط گرم پایا است و در نواحی بحرالرومی (مدیترانه) بصورت گیاه دوساله و در نواحی سردتر بصورت گیاه یکساله است)، برگهایش متقابل و بیضوی و بدون دندانه و گلهایش کوچک و سفید یا گلی رنگ وپوشیده از چهار ردیف برگه های مایل بسفید که بصورت کروی در آمده اند میباشد. بویش معطر و نافذ و طعمش پسندیده و با احساس گرما همراه است. برگ و سر شاخه های گلداراین گیاه مورد استفاده دارویی است و از آنها اسانس گیری میشود. اسانس مرزنگوش زردمایل به سبز است و بویی مخصوص و کاملا مشخص و طعمی ملایم دارد و شامل 40 در صد از ترکیبات ترپن ها میباشد. برگ این گیاه غالبا بصورت گرد (پودر) جهت معطر ساختن اغذیه بکار میرود و بعلاوه برای آن اثر آرام کننده و تسکین بخش نیز ذکر کرده اند. از اسانس آن در صابون سازی جهت معطر ساختن صابونها استفاده بعمل میاید مرزجوش مرزنجوش مرد قوش مرتقوش ریحان داود مرزنگوش افریقایی مرزه گوش حبق الفتی حبق الفنا حبق القنا حبق الفیل خرک. یا یا مرزنگوش افریقایی. مرزنگوش یا مرزنگوش وحشی. گیاهی است پایا از تیره نعناعیان که ارتفاغش بین 30 تا 60 سانتیمتر است و دارای بویی معطر میباشد و بطور خودرو در نواحی خشک و کوهستانی و جنگلهای اروپا و آسیا (از جمله ایران) میروید و بیشتر بنام آویشن کوهی مشهور است. این گیاه را بمنظور استفاده های دارویی آن نیز کشت میکنند. ساقه آن راست پوشیده از کرک برنگ مایل به قرمز و برگهایش متقابل و بیضوی برنگ سبز تیره و پوشیده از کرک است. گلهایش مجتمع برنگ ارغوانی یا سفیدند و در فاصله ماههای خرداد و مرداد ظاهر میشوند. از قدیم الایام استعمال این گیاه معمول بوده و حتی در زمان ارسطو درباره آن خواص متنوع ذکر گردیده است. برگ و سرشاخه های گل دار گیاه مزبور بمصارف درمانی و تهیه اسانس میرسد. اسانس آن در صورتیکه تصفیه شده باشد بی رنگ است ولی بزودی زرد میشود. ترکیب شیمیایی اسانس این گیاه بر حسب محل رویش آن فرق میکند رویهمرفته شامل مقادیری تیمول میباشد. برای این گیاه اثر مقوی معده و بادشکن ومعرق و ضد تشنج ذکر کرده اند و اسانس آن نیز دارای اثر التیام دهنده و ضد عفونی کننده است. این گیاه در اکثر نقاط آسیا (از جمله ایران) و اروپا و افریقا میروید فودنج جبلی صعتر آویشن کوهی مامون
فرهنگ لغت هوشیار
بخشی از آش و غذاهای دیگر که در اول جوش بردارند و چسبند، غلیان جوش، اول هر چیز، خلاصه زبده
فرهنگ لغت هوشیار
که جوش و غلیان بسیار دارد، پر و لوله پرغوغا پرغلغله با حرارت. یا برنج پر جوش. برنجی که برای پخته شدن جوش بسیار لازم دارد. یا سر پرجوش. سر پر شور پر حرارت
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره نعناعیان که دارای گونه های پایا و دو ساله و یکساله میباشد (در نقاط گرم پایا است و در نواحی بحرالرومی (مدیترانه) بصورت گیاه دوساله و در نواحی سردتر بصورت گیاه یکساله است)، برگهایش متقابل و بیضوی و بدون دندانه و گلهایش کوچک و سفید یا گلی رنگ وپوشیده از چهار ردیف برگه های مایل بسفید که بصورت کروی در آمده اند میباشد. بویش معطر و نافذ و طعمش پسندیده و با احساس گرما همراه است. برگ و سر شاخه های گلداراین گیاه مورد استفاده دارویی است و از آنها اسانس گیری میشود. اسانس مرزنگوش زردمایل به سبز است و بویی مخصوص و کاملا مشخص و طعمی ملایم دارد و شامل 40 در صد از ترکیبات ترپن ها میباشد. برگ این گیاه غالبا بصورت گرد (پودر) جهت معطر ساختن اغذیه بکار میرود و بعلاوه برای آن اثر آرام کننده و تسکین بخش نیز ذکر کرده اند. از اسانس آن در صابون سازی جهت معطر ساختن صابونها استفاده بعمل میاید مرزجوش مرزنجوش مرد قوش مرتقوش ریحان داود مرزنگوش افریقایی مرزه گوش حبق الفتی حبق الفنا حبق القنا حبق الفیل خرک. یا یا مرزنگوش افریقایی. مرزنگوش یا مرزنگوش وحشی. گیاهی است پایا از تیره نعناعیان که ارتفاغش بین 30 تا 60 سانتیمتر است و دارای بویی معطر میباشد و بطور خودرو در نواحی خشک و کوهستانی و جنگلهای اروپا و آسیا (از جمله ایران) میروید و بیشتر بنام آویشن کوهی مشهور است. این گیاه را بمنظور استفاده های دارویی آن نیز کشت میکنند. ساقه آن راست پوشیده از کرک برنگ مایل به قرمز و برگهایش متقابل و بیضوی برنگ سبز تیره و پوشیده از کرک است. گلهایش مجتمع برنگ ارغوانی یا سفیدند و در فاصله ماههای خرداد و مرداد ظاهر میشوند. از قدیم الایام استعمال این گیاه معمول بوده و حتی در زمان ارسطو درباره آن خواص متنوع ذکر گردیده است. برگ و سرشاخه های گل دار گیاه مزبور بمصارف درمانی و تهیه اسانس میرسد. اسانس آن در صورتیکه تصفیه شده باشد بی رنگ است ولی بزودی زرد میشود. ترکیب شیمیایی اسانس این گیاه بر حسب محل رویش آن فرق میکند رویهمرفته شامل مقادیری تیمول میباشد. برای این گیاه اثر مقوی معده و بادشکن ومعرق و ضد تشنج ذکر کرده اند و اسانس آن نیز دارای اثر التیام دهنده و ضد عفونی کننده است. این گیاه در اکثر نقاط آسیا (از جمله ایران) و اروپا و افریقا میروید فودنج جبلی صعتر آویشن کوهی مامون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردقوش
تصویر مردقوش
مزنگوش
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره نعناعیان که دارای گونه های پایا و دو ساله و یکساله میباشد (در نقاط گرم پایا است و در نواحی بحرالرومی (مدیترانه) بصورت گیاه دوساله و در نواحی سردتر بصورت گیاه یکساله است)، برگهایش متقابل و بیضوی و بدون دندانه و گلهایش کوچک و سفید یا گلی رنگ وپوشیده از چهار ردیف برگه های مایل بسفید که بصورت کروی در آمده اند میباشد. بویش معطر و نافذ و طعمش پسندیده و با احساس گرما همراه است. برگ و سر شاخه های گلداراین گیاه مورد استفاده دارویی است و از آنها اسانس گیری میشود. اسانس مرزنگوش زردمایل به سبز است و بویی مخصوص و کاملا مشخص و طعمی ملایم دارد و شامل 40 در صد از ترکیبات ترپن ها میباشد. برگ این گیاه غالبا بصورت گرد (پودر) جهت معطر ساختن اغذیه بکار میرود و بعلاوه برای آن اثر آرام کننده و تسکین بخش نیز ذکر کرده اند. از اسانس آن در صابون سازی جهت معطر ساختن صابونها استفاده بعمل میاید مرزجوش مرزنجوش مرد قوش مرتقوش ریحان داود مرزنگوش افریقایی مرزه گوش حبق الفتی حبق الفنا حبق القنا حبق الفیل خرک. یا یا مرزنگوش افریقایی. مرزنگوش یا مرزنگوش وحشی. گیاهی است پایا از تیره نعناعیان که ارتفاغش بین 30 تا 60 سانتیمتر است و دارای بویی معطر میباشد و بطور خودرو در نواحی خشک و کوهستانی و جنگلهای اروپا و آسیا (از جمله ایران) میروید و بیشتر بنام آویشن کوهی مشهور است. این گیاه را بمنظور استفاده های دارویی آن نیز کشت میکنند. ساقه آن راست پوشیده از کرک برنگ مایل به قرمز و برگهایش متقابل و بیضوی برنگ سبز تیره و پوشیده از کرک است. گلهایش مجتمع برنگ ارغوانی یا سفیدند و در فاصله ماههای خرداد و مرداد ظاهر میشوند. از قدیم الایام استعمال این گیاه معمول بوده و حتی در زمان ارسطو درباره آن خواص متنوع ذکر گردیده است. برگ و سرشاخه های گل دار گیاه مزبور بمصارف درمانی و تهیه اسانس میرسد. اسانس آن در صورتیکه تصفیه شده باشد بی رنگ است ولی بزودی زرد میشود. ترکیب شیمیایی اسانس این گیاه بر حسب محل رویش آن فرق میکند رویهمرفته شامل مقادیری تیمول میباشد. برای این گیاه اثر مقوی معده و بادشکن ومعرق و ضد تشنج ذکر کرده اند و اسانس آن نیز دارای اثر التیام دهنده و ضد عفونی کننده است. این گیاه در اکثر نقاط آسیا (از جمله ایران) و اروپا و افریقا میروید فودنج جبلی صعتر آویشن کوهی مامون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتقوش
تصویر مرتقوش
مرزنگوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرزنگوش
تصویر مرزنگوش
((مَ زَ))
مرزنجوش، گیاهی است سبز و خوشبو با شاخه های بلند و گل های کبود و برگ هایی که مانند گوش موش است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرزنگوش
تصویر مرزنگوش
آناآغالیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رخجوش
تصویر رخجوش
آکنه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرجوع
تصویر مرجوع
بازگشت
فرهنگ واژه فارسی سره
اگر بیند مرزنگوش بوئید، دلیل که او پسری اید عالم و دانا. اگر بیند مرزنگوش پژمرده بود، به تاویل بد است. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
اندوه، غصه، حسرت حرص و جوش خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
نخستین جوش زدن دیگ بار گذاشته شده، دیگی که آبش تازه جوش
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی است شبیه نعناع که مصرف دارویی دارد، نوعی آویشن کوهی
فرهنگ گویش مازندرانی
زوار فلزی یا تخته ای
فرهنگ گویش مازندرانی