جدول جو
جدول جو

معنی مردانگی - جستجوی لغت در جدول جو

مردانگی
مرد بودن، کنایه از جوانمردی، کنایه از شجاعت
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
فرهنگ فارسی عمید
مردانگی
دلیری، بهادری، تهور، دلاوری
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
فرهنگ لغت هوشیار
مردانگی
((مَ نِ))
مرد بودن، رجولیت، دلیری، شجاعت، دارای خصوصیات خوب انسانی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
فرهنگ فارسی معین
مردانگی
Masculinity
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مردانگی
masculinidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مردانگی
Männlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
مردانگی
męskość
دیکشنری فارسی به لهستانی
مردانگی
мужественность
دیکشنری فارسی به روسی
مردانگی
мужність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مردانگی
mannelijkheid
دیکشنری فارسی به هلندی
مردانگی
masculinidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مردانگی
masculinité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مردانگی
mascolinità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مردانگی
पुरुषत्व
دیکشنری فارسی به هندی
مردانگی
kejantanan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مردانگی
erkeklik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مردانگی
남성성
دیکشنری فارسی به کره ای
مردانگی
גְּבוּרָה
دیکشنری فارسی به عبری
مردانگی
男性气质
دیکشنری فارسی به چینی
مردانگی
男性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مردانگی
uume
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مردانگی
ความเป็นชาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
مردانگی
পুরুষত্ব
دیکشنری فارسی به بنگالی
مردانگی
مردانگی
دیکشنری فارسی به اردو
مردانگی
رجليّةٌ
دیکشنری فارسی به عربی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مردنگی
تصویر مردنگی
فانوس بزرگ شیشه ای که سر و ته آن باز است و شمع یا چراغ را درون آن می گذارند، جاچراغی که از شیشه درست کنند و چراغ را در آن بگذارند که باد آن را خاموش نکند، چراغبانه، چراغ بادی، فانوس، چروند، قندیل، چراغ پرهیز، چراغ واره، چراغ بره، چراغدان
فرهنگ فارسی عمید
فانوس شیشه یی که بالا و پایین آن باز است وشمع و چراغ را داخل آن گذارند تا از باد محفوظ بماند
فرهنگ لغت هوشیار
((مَ دَ))
نوعی شیشه چراغ بزرگ و دهان گشاد که بر روی شمع یا چراغ می گذاشتند تا از وزش باد خاموش نشود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرزانگی
تصویر فرزانگی
حکمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرچانگی
تصویر پرچانگی
حالت و چگونگی پرچانه پرگویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرغدانی
تصویر مرغدانی
جای نگه داری مرغان خانگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردانگیز
تصویر گردانگیز
آنکه گرد و غبار برپا کند، غبارانگیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرداهنگ
تصویر مرداهنگ
مردارسنگ، جسمی سرخ یا زرد رنگ که بیشتر از سرب و قلع گرفته می شود و برای ساختن مرهم به کار می رود، اکسید دو پلمب، لیتارژ جوهر سرب، مرتک، سنگ مردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرزانگی
تصویر فرزانگی
خردمندی، عاقلی، بخردی
فرهنگ لغت هوشیار
میدانگاه: بالای هفت خیمه فیروزه دان ز قدر میدانگهی که هست دران عسکرسخاش. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار