جدول جو
جدول جو

معنی مردانه - جستجوی لغت در جدول جو

مردانه
منسوب و مربوط به مردان: حمام مردانه، دلیر شجاع: و اگر مردی را فرستد که دلیر بود و مردانه و آداب سواری نیک داند و مبارز بود سخت صواب باشد، مانند مردان، شجاعانه: ای باخته گوی هنر وساخته تدبیر ای تاخته شاهانه و مردانه ببغداد. (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
مردانه
((مَ نِ))
منسوب و مربوطه به مردان، مانند مردان، شجاعانه، دلاورانه
تصویری از مردانه
تصویر مردانه
فرهنگ فارسی معین
مردانه
مربوط به مردان، کنایه از از روی دلیری، شجاعانه، کنایه از بزرگ، تنومند، کنایه از برتر، کنایه از شجاع
تصویری از مردانه
تصویر مردانه
فرهنگ فارسی عمید
مردانه
Macho, Male
تصویری از مردانه
تصویر مردانه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مردانه
machista, masculino
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مردانه
macho, männlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
مردانه
macho, męski
دیکشنری فارسی به لهستانی
مردانه
мужской
دیکشنری فارسی به روسی
مردانه
чоловічий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مردانه
macho, mannelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
مردانه
machista, masculino
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مردانه
macho, masculin
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مردانه
macho, maschile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مردانه
माचो , पुरुष
دیکشنری فارسی به هندی
مردانه
macho, laki-laki
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مردانه
maço, erkek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مردانه
마초 , 남성의
دیکشنری فارسی به کره ای
مردانه
מאצ'ו , גברי
دیکشنری فارسی به عبری
مردانه
男人味的 , 男性的
دیکشنری فارسی به چینی
مردانه
マッチョ , 男性的
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مردانه
shabaha ya kiume, wa kiume
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مردانه
มาช่า , ผู้ชาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
مردانه
পুরুষালি , পুরুষ
دیکشنری فارسی به بنگالی
مردانه
مردانہ
دیکشنری فارسی به اردو
مردانه
رجليٌّ
دیکشنری فارسی به عربی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دردانه
تصویر دردانه
(دخترانه)
در (عربی) + دانه (فارسی) بسیار محبوب و عزیز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مروانه
تصویر مروانه
(دخترانه)
نام همسر ساقی دربار ولید از خلفای اموی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مرجانه
تصویر مرجانه
(دخترانه)
مرجان، مروارید کوچک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مردمانه
تصویر مردمانه
ملی
فرهنگ واژه فارسی سره
مروارید بزرگ و گرانبها که به تنهایی درون صدف را پر کرده باشد، کنایه از فرزند عزیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردینه
تصویر مردینه
جنس نرینه از انسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مریدانه
تصویر مریدانه
به روش مریدان، همچون مرید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجدانه
تصویر مجدانه
جدی، از روی جد، به طور جدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرغانه
تصویر مرغانه
تخم مرغ، جسمی مغذی تقریباً بیضوی با پوستی نسبتاً محکم که در شکم مرغ خانگی تولید می شود، خاگ، آستینه، آسینه
فرهنگ فارسی عمید
حلقه ای آهنی که بدان چیز ها آویزند، چرخ سنگین چدنی است که محکم به میل لنگ پیچ و مهره شده. عمل عمده گردانه تنظیم ضربان نامرتب پیستونهاست. از محیط گردانه گاهی بعنوان باد بزن برای سرد گردن موتور استفاده کنند ولی امروزه از محیط آن که دندانه دار است بیشتر برای راه انداختن موتور بوسیله سلف استفاده میشود استفاده دیگری که از صفحه گردانه میشود استعمال آن بعنوان یکی از صفحات کلاچ است
فرهنگ لغت هوشیار