- مرخم
- دم بریده، کاهیده در دستور پارسی، آژیانه (سنگفرش)
معنی مرخم - جستجوی لغت در جدول جو
- مرخم ((مُ رَ خَّ))
- کوتاه شده، کلمه ای که دنباله آن بریده شده باشد
- مرخم
- در دستور زبان کلمه ای که حرفی از آخر آن را در تلفظ یا در نوشتن بیندازند، ویژگی زمینی که با رخام (سنگ مرمر) فرش شده باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خلق، ملت
خاله
تن سیاه و سر سپید (از گونه های اسپ) سیاسپید
برآمدگی کوه، دماغه کوه
گل مریم، نوعی گل سفید و خوش بو با بوتۀ پیازدار که پیازش را می کارند،
نوزدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹۸ آیه، کهیعص
نوزدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹۸ آیه، کهیعص
هر دارویی که روی زخم بگذارند
مرهم کافوری: ترکیبی از کافور، روغن زیتون و یک مرهم ساده که برای تسکین درد روی عضوی که درد می کند می مالند
مرهم کافوری: ترکیبی از کافور، روغن زیتون و یک مرهم ساده که برای تسکین درد روی عضوی که درد می کند می مالند
بزرگ داشته شده، بزرگ قدر، بزرگوار
پرشکن، پر پیچ و تاب مثلاً زلف پرخم
مراد، مطلوب، مقصود، آرمان، هدف، مسلک
هر آلتی که با آن بنویسند یا چیزی نقش کنند، قلم
پشته تک، بینی کوه شکافتنی بریدنی پشته و کوهی که منفرد باشد، بینی کوه جمع مخارم
آدمی، انس، انسان، آدمیزاده، بشر
سست کن سستار، نرمار، سست، نرم سست کننده، دارویی را گویند که بقوت حرارت و رطوبت خود قوام اعضای کثیفه المسام را نرم و مسامات آنرا وسیز بگرداند تا آنکه بسهولت و آسانی فضول مجتمعه و محتبسه در آنها دفع شود مانند ضماد شوید (شبت) و بذرکتان
اذن داده شده بعد از ممنوعیت، آسان و سهل کرده، میسر و سهل شده، مجاز
کام کامه (مراد)، ارمان مراد خواهش مقصود: مهام آنجا از بر وفق مرام انجام دهد. یا مرام سیاسی. مسلک سیاسی
رحیم، مرحوم، بسیار مهربانی کننده
بینی
انباره (انباره باطری)
کلک خامه رقم شده نگاشته: خرس گفت: شنیدم که وقتی ماری ارقم بالوان و اشکال مرقم در پایان کوهی خفته بود... آلتی که با آن نویسند یا نقشی رقم کنند، قلم جمع مراقم
بینی
گلی است که برگ و گونه و پیاز آن چون نرگس است و بوی بسیار خوشی دارد
آنچه بر جراحت نهند
بزرگوار مرد بزرگ داشته، مرد بزرگوار: (استاد معظم مفخم)
((مُ رَ خّ))
فرهنگ فارسی معین
سست کننده، دارویی را گویند که به قوت حرارت و رطوبت خود قوام اعضای کثیفه المسام را نرم و مسامات آن را وسیع بگرداند تا آن که به سهولت و آسانی فضول مجتمعه و محتبسه در آن ها دفع شود، مانند ضماد شوید (شبت) و بذر کتان
((مَ یَ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی است زینتی از تیره نرگسی ها. این گیاه علفی و دارای گل های سفید زیبایی است که دارای عطر مطبوعی می باشد. اصل این گیاه را از ایران می دانند، مریم عذرا مادر حضرت عیسی (ع) دختر عمران که در هجده سالگی روح القدس بر او ظاهر شد