جدول جو
جدول جو

معنی مراقب - جستجوی لغت در جدول جو

مراقب
مراقبت کننده، نگهبان، در تصوف سالکی که در حال مراقبت است
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
فرهنگ فارسی عمید
مراقب(مَ قِ)
جمع واژۀ مرقب. (متن اللغه). رجوع به مرقب شود
لغت نامه دهخدا
مراقب(مُ قِ)
نگرنده. مواظبت کننده. مواظب. ناظر. نگران. که می پاید و مراقبت میکند:
رو مراقب باش بر احوال خویش
نوش بین در داد و اندر ظلم نیش.
مولوی.
مدتی زن شد مراقب هر دو را
تا که شان فرصت نیفتد در خلا.
مولوی.
، حارس. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). نگهبان. حافظ. نگهدار. نگاهبان. (یادداشت مؤلف). که حفاظت و حراست و نگهبانی کند. نعت فاعلی است از مراقبه. رجوع به مراقبه شود، مترقب. (از متن اللغه). منتظر. متوقع. چشم دارنده. چشم به راه:
سه مدحت فرستادم ای فخر عالم
به هریک بدم مر صلت را مراقب.
حسن متکلم.
، ترسنده. (فرهنگ خطی). خائف. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، در اصطلاح عرفا، نگاهدارندۀ قلب از بدی ها. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مراقبه و مراقبت شود
لغت نامه دهخدا
مراقب
مواظب، ناظر، نگران، نگرنده
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
فرهنگ لغت هوشیار
مراقب((مُ قِ))
نگهبان، مراقبت کننده
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
فرهنگ فارسی معین
مراقب
پاسدار، حارس، دیده بان، دیده ور، گماشته، محافظ، مستحفظ، مهیمن، نگاهبان، نگاهدار، نگهبان، آگاه، گوش بزنگ، مترصد، متوجه، ملتفت، منتظر، مواظب، ناظر، رقیب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مراقب
حذرًا
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به عربی
مراقب
Attentive, Caring, Proctor, Vigilant
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مراقب
attentif, attentionné, surveillant, vigilant
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مراقب
attent, zorgzaam, toezichthouder, waakzaam
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به هلندی
مراقب
مراقب , خیال رکھنے والا , نگران , چوکسی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به اردو
مراقب
atento, carinhoso, fiscal, vigilante
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مراقب
aufmerksam, fürsorglich, Aufsichtsperson, wachsam
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به آلمانی
مراقب
uważny, troskliwy, nadzorca, czujny
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به لهستانی
مراقب
внимательный , заботливый , проктор , бдительный
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به روسی
مراقب
مراقب، ناظر
دیکشنری اردو به فارسی
مراقب
ระมัดระวัง , ใส่ใจ , ผู้คุมสอบ , ระมัดระวัง
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به تایلندی
مراقب
atento, cariñoso, supervisor, vigilante
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مراقب
makini, mjali, msimamizi, mlegevu
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مراقب
קשוב , דואג , מַשׁגִיחַ , ערני
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به عبری
مراقب
注意深い , 思いやりのある , 試験監督者 , 用心深い
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مراقب
细心的 , 关心的 , 监考人员 , 警觉的
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به چینی
مراقب
уважний , турботливий , інспектор , пильний
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مراقب
dikkatli, şefkatli, gözetmen
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مراقب
waspada, peduli, pengawas
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مراقب
সতর্ক , যত্নশীল , পরীক্ষক , সজাগ
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به بنگالی
مراقب
सतर्क , देखभाल करनेवाला , निरीक्षक , चौकस
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به هندی
مراقب
attento, premuroso, sorvegliante, vigile
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مراقب
주의 깊은 , 배려하는 , 시험 감독관 , 경계하는
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مراقبت
تصویر مراقبت
نگهبانی کردن، زیر نظر قرار دادن، دیدبانی، نگهبانی، در تصوف توجه کامل داشتن سالک نسبت به حق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراقبت
تصویر مراقبت
حراست، حفاظت
فرهنگ لغت هوشیار
مراقبه و مراقبت در فارسی هو داری زناوندی نیکاسداری نگهبانی پاسبانی، پاسداشت ورخجاو (کلیدری)، دلپاسی: در سوفیگری مواظبت کردن: ... و در مراقبت حق بلایمه خفق و گفت و گوی لشکر التفات ننماید، نگاهبانی کردن، الف - نگاهداشتن قلب است از بدیها. ب - عبارت از یقین بنده است باینکه خداوند در جمیع احوال عالم برقلب و ضمیر ومطلع بررازهای درونی اوست. البته همین که سالک یقین حاصل کرد باینکه خدا همیشه او را می بیند و بر زوایای درون او واقف و مطلع است مراقب خواطر ناپسندی خواهد بود که قلب را از ذکر خداوند باز میدارد. یا مراقبه (مراقبت) باطن. امتحان و جدان و باطن خود، طلوع کردن رقیب کوکبی افقی از مشرق بهنگامی که این کوکب در مغرب غروب کند، مواظبت، نگاهبانی، یکی از زحافات بیست و دوگانه اشعار عرب که در اشعار فارسی نیز مستعمل است. آنست که سقوط یکی از دو حرف باثبوت دیگر متلازمان باشند یعنی دو حرف نه باهم ساقط شوند و نه با هم ثابت باشند و این (اسم را) از مراقبت کواکب افقی گرفته اند. بدانک مراقبت قایم است میان یاء مفاعیلن و نون آن در نوع مسدس از بحر هزج اخرب و خاص درین نوع بعد از مفعول یا مفاعیل آید بسقوط نون یا مفاعلن آید بسقوط یا و در مسدس این بهیچ و جه بعد از مفعول مفاعیلن سالم نیاید جمع مراقبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراقبه
تصویر مراقبه
((مُ قِ بِ یا قَ بَ))
مواظبت کردن، نگاهبانی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مراقبت
تصویر مراقبت
((مُ قِ بَ))
نگاهبانی، دیده بانی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مراقبت
تصویر مراقبت
تیمار، نگهداری
فرهنگ واژه فارسی سره