جدول جو
جدول جو

معنی مراغب - جستجوی لغت در جدول جو

مراغب
(مُ غِ)
راغب. آرزومند. طالب. مشتاق. مایل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مراغب
(مَ غِ)
زنان پریشان و مضطرب در معاش. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، اطماع. (متن اللغه) (اقرب الموارد). لوازم زندگی و ضروریات آن. (ناظم الاطباء). ارزاق
لغت نامه دهخدا
مراغب
آرزومند، راغب، مشتاق، مایل
تصویری از مراغب
تصویر مراغب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مراتب
تصویر مراتب
مرتبه ها، مقام ها، منزلت ها، پایه ها، بارها، دفعه ها، در تصوف مراحل سلوک، طبقه های ساختمان، جمع واژۀ مرتبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراغی
تصویر مراغی
از مردم مراغه، مراغه ای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
مراقبت کننده، نگهبان، در تصوف سالکی که در حال مراقبت است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراکب
تصویر مراکب
مرکب ها، چیزهایی که بر آن سوار شوند، حیواناتی که بر آن سوار شوند، جمع واژۀ مرکب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراغه
تصویر مراغه
غلتیدن روی خاک
مراغه کردن: مراغه، برای مثال چون مراغه کند کسی بر خاک / چون بود خاک از او چه دارد باک (عنصری - لغت فرس۱ - مراغه)
فرهنگ فارسی عمید
(مُ غَ / غِ بَ)
مراغبه. رجوع به مراغبه شود، خواهش. رغبت. (غیاث اللغات). مراغبه. رجوع به مراغبه شود: چندان که نشاط ملاعبت کردو بساط مراغبت گسترد جوابش نگفتم. (گلستان سعدی)
لغت نامه دهخدا
جمع مرکب، رهواران جمع مرکب: بفرمود تا بوجه اعظام و احترام باسازوعدت و آلت و اهبت و مراکب و موالی با سرخانه و اهالی گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
مواظب، ناظر، نگران، نگرنده
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به مراغه از مدرم مراغه اهل مراغه: و سره گفته است آن مراغی که گفته است: ماهر دو مراغی بچه ایم ای مهتر، باشد ز خری در من و تو هرد واثر... . (مرزبان نامه)
فرهنگ لغت هوشیار
ماچه خر ماده خر در فارسی واژه مراغه از مراغ که غلتگاه ستور است بر گرفته شده و برابر با غلت زدن ستورانه به کار رفته است. بخاک غلتیدن: (خواجه احمدبن حسن) این را سخت خواهان بود که بهانه می جست بر حصیری تا وی را بمالد که دانست وقت نیک است و امیر بهیچ حال جانب وی را که دی خلعت وزارت داده امروز به حصیری بندهد وچون خاک یافت مراغه دانست کرد. توضیح بمعنی در خاک غلتیدن در عربی فقط باب تفعیل (تمریغ) و تفعل (تمرغ) استعمال میشود و مراغه فقط اسم مکان یعنی محل غلتیدن آمده، موضعی که چارپایان در آنجا بخاک غلتند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراغم
تصویر مراغم
گریزگاه، دژ کلات، آشفته پریشان سراسیمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراتب
تصویر مراتب
درجات، طبقات، رتبه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراغه
تصویر مراغه
((مَ غَ یا غ))
جای غلتیدن ستوران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
((مُ قِ))
نگهبان، مراقبت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتغب
تصویر مرتغب
((مُ تَ غِ))
تشویق کننده، برانگیزاننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مراتب
تصویر مراتب
((مَ تِ))
جمع مرتبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مراکب
تصویر مراکب
((مَ کِ))
جمع مرکب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مراتب
تصویر مراتب
چگونگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
Attentive, Caring, Proctor, Vigilant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
attentif, attentionné, surveillant, vigilant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
waspada, peduli, pengawas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
সতর্ক , যত্নশীল , পরীক্ষক , সজাগ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
सतर्क , देखभाल करनेवाला , निरीक्षक , चौकस
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
attento, premuroso, sorvegliante, vigile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
внимательный , заботливый , проктор , бдительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
atento, cariñoso, supervisor, vigilante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
attent, zorgzaam, toezichthouder, waakzaam
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
уважний , турботливий , інспектор , пильний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
uważny, troskliwy, nadzorca, czujny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
aufmerksam, fürsorglich, Aufsichtsperson, wachsam
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
atento, carinhoso, fiscal, vigilante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
dikkatli, şefkatli, gözetmen
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی