موجب، دلیل، باعث، برای مثال ای مایۀ درمان نفسی ننشینی / تا صورت حال دردمندان بینی (سعدی۲ - ۷۳۴) اصل، بنیاد، پایه، کنایه از مجموعۀ معلومات و دانش کسی، کنایه از قدرت، توانایی، برای مثال چو مایه ندارم ثنای ورا / ستایش کنم خاک پای ورا (فردوسی۲ - ۱۲۸۵) کنایه از پول، ثروت، سرمایه، در علوم ادبی کنایه از مضمون، تم، کنایه از بهره، نصیب، برای مثال ز دانش چو جان تو را مایه نیست / به از خامشی هیچ پیرایه نیست (فردوسی۲ - ۲۳۱۴) مادۀ اصلی، در پزشکی دارویی که برای جلوگیری از ابتلا به یک بیماری به انسان تزریق می شود، واکسن، کنایه از مقدار، اندازه، در موسیقی ماهیت گام و دستگاهی که نوازنده و خواننده در آن حالت موسیقی را اجرا می نمایند مثلاً در مایۀ شور، در مایۀ دشتی، در موسیقی از آوازهای شش گانۀ موسیقی ایرانی، کنایه از مقام، جاه، ارزش و مقدار، هر یک از عناصر چهارگانه نزد قدما (آب، خاک، باد و آتش)
موجب، دلیل، باعث، برای مِثال ای مایۀ درمان نفسی ننشینی / تا صورت حال دردمندان بینی (سعدی۲ - ۷۳۴) اصل، بنیاد، پایه، کنایه از مجموعۀ معلومات و دانش کسی، کنایه از قدرت، توانایی، برای مِثال چو مایه ندارم ثنای ورا / ستایش کنم خاک پای ورا (فردوسی۲ - ۱۲۸۵) کنایه از پول، ثروت، سرمایه، در علوم ادبی کنایه از مضمون، تم، کنایه از بهره، نصیب، برای مِثال ز دانش چو جان تو را مایه نیست / به از خامشی هیچ پیرایه نیست (فردوسی۲ - ۲۳۱۴) مادۀ اصلی، در پزشکی دارویی که برای جلوگیری از ابتلا به یک بیماری به انسان تزریق می شود، واکسن، کنایه از مقدار، اندازه، در موسیقی ماهیت گام و دستگاهی که نوازنده و خواننده در آن حالت موسیقی را اجرا می نمایند مثلاً در مایۀ شور، در مایۀ دشتی، در موسیقی از آوازهای شش گانۀ موسیقی ایرانی، کنایه از مقام، جاه، ارزش و مقدار، هر یک از عناصر چهارگانه نزد قدما (آب، خاک، باد و آتش)
گریه، زاری، نوحه، برای مثال نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویه های غریبانه قصه پردازم (حافظ - ۶۶۶) مویۀ زال: در موسیقی از الحان قدیم ایرانی مویه کردن: زاری کردن، نوحه کردن
گریه، زاری، نوحه، برای مِثال نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویه های غریبانه قصه پردازم (حافظ - ۶۶۶) مویۀ زال: در موسیقی از الحان قدیم ایرانی مویه کردن: زاری کردن، نوحه کردن
رجوع به اذیت شود، ثفل دانه که روغن ازآن کشیده باشد و آنرا هروهل و کنجاره نیز خوانند. (جهانگیری). کنجاره را گویند که ثفل دانۀ روغن گرفته باشد. (برهان قاطع)
رجوع به اذیت شود، ثُفل دانه که روغن ازآن کشیده باشد و آنرا هروهل و کنجاره نیز خوانند. (جهانگیری). کنجاره را گویند که ثفل دانۀ روغن گرفته باشد. (برهان قاطع)
گریه و زاری نوحه، گوشه ایست در دستگاه سه گاه که بندرت در چهارگاه هم نواخته میشود. یا مویه زال. لحنی است در موسیقی قدیم: (بلفظ پارسی و چینی و خماخسرو بلحن مویه زال و قصیده لغزی) (منوچهری. د. چا. 138: 2)
گریه و زاری نوحه، گوشه ایست در دستگاه سه گاه که بندرت در چهارگاه هم نواخته میشود. یا مویه زال. لحنی است در موسیقی قدیم: (بلفظ پارسی و چینی و خماخسرو بلحن مویه زال و قصیده لغزی) (منوچهری. د. چا. 138: 2)
مطیه در فارسی: چارپا سواری حیوان سواری چون اسب و استر و اشتر: من بنده از فلان ناحیت میایم آواز نوبت جهانداری و آوازه مکارم و معالی توشنیدم بر مطیه شوق سوار شدم و زمام صبر از دست رفته اینجا تاختم
مطیه در فارسی: چارپا سواری حیوان سواری چون اسب و استر و اشتر: من بنده از فلان ناحیت میایم آواز نوبت جهانداری و آوازه مکارم و معالی توشنیدم بر مطیه شوق سوار شدم و زمام صبر از دست رفته اینجا تاختم