- مذنب
- گناهکار، آنکه گناه کرده، آنکه کار زشت از او سر زده باشد
معنی مذنب - جستجوی لغت در جدول جو
- مذنب
- گنهکار، گناه کننده، خطاکار
- مذنب ((مُ نِ))
- گناهکار
- مذنب
- غورۀ خرما
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آیین، کیش
زراندود، طلاکاری شده، زرکوبی شده
دور کرده دور رانده، پرهیز داده دور کرده پرهیز داده، آن بعد که یک پرده رد کرده باشد مقابل طنینی بقیه
راه، روش، طریقه، کیش زر اندود کننده طلا کاری و تذهیب شده
زبان
گداخته، آب شده، مایع گشته
مویز آرنده
توبره شکار، پیرا سپاه جماعتی سوار که بطمع غارت همراه لشکر شوند، جمع مقانب
گداخته، آب شده
راه و روش، طریقه، هر یک از فرقه ها و گرایشات دینی با مجموعه ای از آیین ها و آموزه ها
خطا، معصیت، گناه، جرم
جرم، گناه، کار ناروا
ذنب لایغفر: گناه نابخشودنی
ذنب لایغفر: گناه نابخشودنی
دنب، دم، دنبال، دنباله