جدول جو
جدول جو

معنی مذروف - جستجوی لغت در جدول جو

مذروف(مَ)
اشک روان. (منتهی الارب) : ذرف الدمع، سال، فالدمع ذارف و هو ذریف و مذروف. (از متن اللغه). ذرف العین دمعها، والدمع مذروف و ذریف. (از اقرب الموارد). نعت مفعولی است از ذرف و ذرفان. رجوع به ذرف شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصروف
تصویر مصروف
صرف شده، به مصرف رسیده، هر چیز خالص که با چیز دیگر مخلوط و آغشته نشده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مظروف
تصویر مظروف
چیزی که در ظرف گذاشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معروف
تصویر معروف
شناخته شده، مشهور، نیکی، کار نیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مظروف
تصویر مظروف
آنچه در ظرف جای گیرد، بارگیر، محتوی ظرف، آنچه در ظرف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هذروف
تصویر هذروف
شتابان تند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقروف
تصویر مقروف
بد نام شده چفته بسته، باریک اندام: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معروف
تصویر معروف
مشهور و شناخته، نامبردار، نامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصروف
تصویر مصروف
بکار رفته، بکار برده شده
فرهنگ لغت هوشیار
معین بر آن است که این واژه در تازی نیامده (زیرا شرف فعل لازم است و از آن اسم مفعول نسازند) این واژه در منتهی الارب و آنندراج آمده و گمان می رود که با مشرف هم پیوند و همخانواده باشد زیر دست وضیع مقابل شریف: رئیس و مرووس و شریف و مشروف... توضیح این صورت در عربی نیامده چه شرف فعل لازم است و از آن اسم مفعول نسازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذروف
تصویر قذروف
آهوک آک (عیب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خذروف
تصویر خذروف
بادریسه، تیز رو، تیرک آسیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشروف
تصویر مشروف
((مَ))
وضیع، مقابل شریف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصروف
تصویر مصروف
((مَ))
صرف شده، خرج شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معروف
تصویر معروف
((مَ))
شناخته شده، شهرت یافته، کار نیک، عمل ثواب، امر به، امر کردن کسان برای انجام دادن واجبات شرعی. مقابل نهی از منکر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مظروف
تصویر مظروف
((مَ))
چیزی که در ظرف گذاشته شده، محتوای ظرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معروف
تصویر معروف
شناخته، سرشناس، پرآوازه، شناخته شده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معروف
تصویر معروف
Reputable, Wellknown
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معروف
تصویر معروف
réputé, bien connu
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از معروف
تصویر معروف
reputado, bem conhecido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از معروف
تصویر معروف
terhormat, terkenal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از معروف
تصویر معروف
評判の良い , よく知られた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از معروف
تصویر معروف
有声望的 , 有名的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از معروف
تصویر معروف
מוערך , מוכר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از معروف
تصویر معروف
평판이 좋은 , 잘 알려진
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از معروف
تصویر معروف
saygın, iyi bilinen
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از معروف
تصویر معروف
rinomato, ben conosciuto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از معروف
تصویر معروف
प्रतिष्ठित , प्रसिद्ध
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از معروف
تصویر معروف
renommiert, gut bekannt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از معروف
تصویر معروف
reputado, bien conocido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از معروف
تصویر معروف
gerenommeerd, goed bekend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از معروف
تصویر معروف
авторитетний , відомий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از معروف
تصویر معروف
авторитетный , известный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از معروف
تصویر معروف
renomowany, dobrze znany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از معروف
تصویر معروف
maarufu
دیکشنری فارسی به سواحیلی