معنی معروف
- معروف
- شناخته شده، مشهور، نیکی، کار نیک
واژههای مرتبط با معروف
معروف
- معروف
- شناخته، سرشناس، پرآوازه، شناخته شده
معروف
- معروف
- مشهور و شناخته، نامبردار، نامی
معروف
- معروف
- شناخته شده، شهرت یافته، کار نیک، عمل ثواب، امر به، امر کردن کسان برای انجام دادن واجبات شرعی. مقابل نهی از منکر
معروف
- معروف
- Reputable, Wellknown
معروف
- معروف
- reputado, bem conhecido
معروف
- معروف
- renommiert, gut bekannt
معروف
- معروف
- renomowany, dobrze znany
معروف
- معروف
- авторитетный , известный
معروف
- معروف
- авторитетний , відомий
