جدول جو
جدول جو

معنی مظروف

مظروف((مَ))
چیزی که در ظرف گذاشته شده، محتوای ظرف
تصویری از مظروف
تصویر مظروف
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مظروف

مظروف

مظروف
آنچه در ظرف جای گیرد، بارگیر، محتوی ظرف، آنچه در ظرف باشد
مظروف
فرهنگ لغت هوشیار

مظروف

مظروف
آنچه که در ظرف جای گیرد. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). بار. بارگیر. محتوی ظرف. آنچه در خنور باشد. آنچه در ظرف باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مصروف

مصروف
صرف شده، به مصرف رسیده، هر چیز خالص که با چیز دیگر مخلوط و آغشته نشده باشد
مصروف
فرهنگ فارسی عمید

مشروف

مشروف
معین بر آن است که این واژه در تازی نیامده (زیرا شرف فعل لازم است و از آن اسم مفعول نسازند) این واژه در منتهی الارب و آنندراج آمده و گمان می رود که با مشرف هم پیوند و همخانواده باشد زیر دست وضیع مقابل شریف: رئیس و مرووس و شریف و مشروف... توضیح این صورت در عربی نیامده چه شرف فعل لازم است و از آن اسم مفعول نسازند
فرهنگ لغت هوشیار