- مذبور
- نوشته شده، مکتوب
معنی مذبور - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناچار، وادار
یاد شده
آنکه موهای بور دارد
نوشته، نوشته شده، ذکر شده
ذکر شده، یاد شده، مشهور، زبانزد، معروف، کنایه از معشوق
گلوبریده شده، سربریده، کنایه از با تلاش زیاد و بی فایده
کسی که از خود اختیار ندارد، آنکه به زور به کاری واداشته شده، ناگزیر، ناچار
مضطر، ناگزیر، بی اختیار
بخت بر گشته، زخمی خسته، توانگر
یاد شده، ذکر شده، بیان شده
کشتار گلو بریده، دست و پا زده ذبح شده گلوبریده (حیوان)، یا حرکت مذبوح. حرکتی که مرغ یا جانور ذبح شده در آخرین لحظات حیات انجام دهد، کوشش بیفایده
دیوانه، مجنون
نوشته شده، مکتوب
در گور، پوشیده