جدول جو
جدول جو

معنی مدنیت - جستجوی لغت در جدول جو

مدنیت
(دَ)
شهرنشینی. (یادداشت مؤلف). انتساب به شهر و مدینه. (ناظم الاطباء) ، مجازاً، تربیت. ادب. (یادداشت مؤلف). تمدن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
مدنیت
شهر نشینی، تمدن
تصویری از مدنیت
تصویر مدنیت
فرهنگ لغت هوشیار
مدنیت
((مَ دَ یَّ))
شهر نشینی، تمدن
تصویری از مدنیت
تصویر مدنیت
فرهنگ فارسی معین
مدنیت
تمدن، شهرنشینی
متضاد: بدویت، چادرنشینی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منیت
تصویر منیت
آرزو، خواهش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
مربوط به جامعۀ متمدن، مربوط به تمدن، مربوط به مدینه، شهری در عربستان، از مردم مدینه، مقابل مکی، ویژگی سوره هایی از قران که در مدینه نازل شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منیت
تصویر منیت
اجل، مرگ، املای دیگر واژۀ منیّة
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدنیت
تصویر بدنیت
بداندیش، بدخواه
فرهنگ فارسی عمید
(مُ نِءْ)
مرتکب شوندۀ عیب و نقص. (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ نی یَ)
بداراده و بدباطن. (آنندراج). بدقصد و بداندیش و بدخواه. (ناظم الاطباء) ، شکافتن: بدح العود بدحاً و بدوحاً، شکافت آن چوب را. (از ناظم الاطباء) ، زدن: بدحه بالعصا، زد او را بعصا. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، ناگاه پیش آمدن: بدح فلاناً بالامر، ناگاه پیش آورد فلان را کار. (از منتهی الارب) ، فاش کردن: بدح بالسر، فاش کرد آن راز را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، خرامیدن زن. (تاج المصادر بیهقی). برفتار خوش خرامیدن زن. (ازمنتهی الارب) (از معجم متن اللغه) (آنندراج) : بدحت المراءه بدوحاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فروماندن شتر از گرانی بار. (آنندراج) : بدح البعیر عن الحمل، فروماند آن شتر از گرانی بار، و کذلک بدح الرجل عن حمالته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ یَ)
ناقه مدنیه، ماده شتری که نتاج وی نزدیک شده باشد. (آنندراج). تأنیث مدنی است. (از ناظم الاطباء). رجوع به مدنی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ نی یَ / یِ)
مدنیه. منسوب به مدینه. رجوع به مدنی و مدنیه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ نی یَ)
تأنیث مدنی است به معنی منسوب یا مربوط به مدینه به معنی شهر، تأنیث مدنی است، یعنی منسوب به مدینهالرسول.
- سوره مدنیه، سوره ای از قرآن که در شهر مدینه نازل شده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
شهری، قراری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منیت
تصویر منیت
خواهش، آرزو
فرهنگ لغت هوشیار
عالم لدنیت. عالم الوهیت جهان لدنی: ... و اگر چ بهره من از عالم لدنیت علمی زیادت نیامدست... اما از علم آن قدر تخصیص یافته ام که از سوال و جواب او در نمانم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدنیت
تصویر بدنیت
بداندیش
فرهنگ لغت هوشیار
مدنیه در فارسی مونث مدنی: شهر نشینی شهر گرایی، شهری مونث مدنی یا تعلیمات مدنی. تعلیمات مدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
((مَ دَ یّ))
شهرنشین، آیاتی که در مدینه بر پیامبر نازل شد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منیت
تصویر منیت
((مَ یَّ))
غرور، خودبینی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منیت
تصویر منیت
((مَ نِ یَّ))
اجل، مرگ، سرنوشت
فرهنگ فارسی معین
بدخواه، بدفطرت، زشت سیرت، سیه دل
متضاد: خوش نیت، نیکخواه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
Civil, Civilized, Civically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
civiquement, civil, civilisé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
cívicamente, civil, civilizado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
secara sipil, sipil, beradab
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
नागरिक रूप से , नागरिक , सभ्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
civilmente, civile, civilizzato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
zivil, zivilisiert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
civiel, geciviliseerd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
цивільно , цивільний , цивілізований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
граждански , гражданский , цивилизованный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
cywilnie, cywilny, cywilizowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
civilmente, civil, civilizado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
medeni olarak, medeni, medeniyetli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی