نرم و تابان گرداننده. (آنندراج) : دلصت الدرع، لیّنتها و ملّستها، برقتها وذهبتها. (از متن اللغه). رجوع به تدلیص شود، جماع کننده در خارج فرج. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). نعت فاعلی است از تدلیص. رجوع به تدلیص شود
نرم و تابان گرداننده. (آنندراج) : دلصت الدرع، لیّنتها و ملّستها، برقتها وذهبتها. (از متن اللغه). رجوع به تدلیص شود، جماع کننده در خارج فرج. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). نعت فاعلی است از تدلیص. رجوع به تدلیص شود
به دلیل ثابت کرده شده. (غیاث اللغات) (آنندراج). به دلیل ثابت شده. بادلیل. دلیل دار. مثبت. ثابت. مبرهن. برهانی. موجه. (یادداشت مؤلف). - مدلل داشتن، مدلل کردن. به اثبات رساندن. مبرهن کردن. ثابت کردن. - مدلل شدن و گشتن، به ثبوت رسیدن. - مدلل کردن، به ثبوت رساندن. ثابت کردن. درست کردن. به دلیل ثابت کردن. دلیل دادن بر. (یادداشت مؤلف)
به دلیل ثابت کرده شده. (غیاث اللغات) (آنندراج). به دلیل ثابت شده. بادلیل. دلیل دار. مثبت. ثابت. مبرهن. برهانی. موجه. (یادداشت مؤلف). - مدلل داشتن، مدلل کردن. به اثبات رساندن. مبرهن کردن. ثابت کردن. - مدلل شدن و گشتن، به ثبوت رسیدن. - مدلل کردن، به ثبوت رساندن. ثابت کردن. درست کردن. به دلیل ثابت کردن. دلیل دادن بر. (یادداشت مؤلف)
اسب و غیر آن که نره برآورد برای کمیز انداختن یا جستن بر ماده. (آنندراج). اسبی که نره اش را برآورد وآن را بحال نخستین برنگرداند و این عیبی زشت است تابدان حد که بر چنان اسبی سوار نشوند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 28). رجوع به ادلاء شود، کسی که حجت و دلیل می آورد. (ناظم الاطباء). دلیل آورنده. رجوع به ادلاء شود، زشت گوینده در حق کسی. رجوع به ادلاء شود، وسیله و خویشی جوینده به قرابت رحم. رجوع به ادلاء شود، مال دهنده کسی را (آنندراج). رجوع به ادلاء شود
اسب و غیر آن که نره برآورد برای کمیز انداختن یا جستن بر ماده. (آنندراج). اسبی که نره اش را برآورد وآن را بحال نخستین برنگرداند و این عیبی زشت است تابدان حد که بر چنان اسبی سوار نشوند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 28). رجوع به اِدْلاء شود، کسی که حجت و دلیل می آورد. (ناظم الاطباء). دلیل آورنده. رجوع به اِدْلاء شود، زشت گوینده در حق کسی. رجوع به اِدْلاء شود، وسیله و خویشی جوینده به قرابت رحم. رجوع به اِدْلاء شود، مال دهنده کسی را (آنندراج). رجوع به اِدْلاء شود
جو فروش گندم نما آک نهاننده ماده رند (گویش افغانی) آسمند آنکه عیب کالای خود را از خریداران پنهان کند، خدعه کننده، کسی که خود را مقدس جلوه دهد و نباشد جمع مدلسین
جو فروش گندم نما آک نهاننده ماده رند (گویش افغانی) آسمند آنکه عیب کالای خود را از خریداران پنهان کند، خدعه کننده، کسی که خود را مقدس جلوه دهد و نباشد جمع مدلسین