جدول جو
جدول جو

معنی مدقق - جستجوی لغت در جدول جو

مدقق
کسی که در امری دقت و باریک بینی کند، دقت کننده، باریک بین، مراقب امور جزئی، دقیق، عیب جو، ایرادگیر
موشکاف، خرده بین، خرده کار، خرده شناس، خردانگارش، خرده گیر، خرده دان، نازک بین، نازک اندیش، نکته سنج، ژرف یاب، ژرف بین، غوررس
تصویری از مدقق
تصویر مدقق
فرهنگ فارسی عمید
مدقق
(مُ دَقْ قِ)
آنکه نیک می کوبد. (ناظم الاطباء). کوبنده و نرم کننده. نعت فاعلی است از تدقیق. رجوع به تدقیق شود، کار باریک کننده و نکته های باریک پیداکننده. (غیاث اللغات) ، آنکه در معرفت و وقوف برچیزی دقت میکند. (ناظم الاطباء). که در چیزی دقت بکار می برد. (از اقرب الموارد). باریک بین. ج، مدققین. نیز رجوع به دقیق شود، آنکه دلیل را به دلیل ثابت کند. (غیاث اللغات، از لطایف اللغات) : دقّق فی المسأله، اثبتها بدلیل دق طریقه لمناظریه. (از متن اللغه). رجوع به تدقیق شود، باریک گرداننده. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به معنی دوم شود، در تصوف، عارف کامل که حقیقت اشیا به طوری که شایسته است بر او ظاهر گشته، و این معنی کسی را میسر است که از حجت و برهان گذشته و به عین العیان مشاهده کرده که حقیقت همه اشیا حق است و بجز وجود واحد مطلق موجودی دیگر نیست. (از فرهنگ علوم عقلی، از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
مدقق
(مُ دَقْ قَ)
کوفته شده و نرم کرده شده. (ناظم الاطباء). نعت مفعولی است از تدقیق. رجوع به تدقیق شود
لغت نامه دهخدا
مدقق
دقت کننده
تصویری از مدقق
تصویر مدقق
فرهنگ لغت هوشیار
مدقق
((مُ دَ قِّ))
باریک گردانیدن، کار دقیق کننده، نکته های دقیق پیدا کننده
تصویری از مدقق
تصویر مدقق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محقق
تصویر محقق
اهل تحقیق، تحقیق کننده، در تصوف کسی که به حقیقت چیزی رسیده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدقوق
تصویر مدقوق
کوفته، کوفته شده، در پزشکی مبتلا به سل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محقق
تصویر محقق
درست و استوار، قطعی و مسلّم، به حقیقت پیوسته
فرهنگ فارسی عمید
(مُ دَقْ قَ قَ)
نوعی طعام که از خرما و نان کوفته ترتیب دهند با روغن. (منتهی الارب) ، طعامی است که از گوشت ریزه ریزه کردۀسرخ کرده ترتیب دهند و ترکها آن را کوفته نامند. (ازاقرب الموارد). مدقوقه. گوشتابه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از محقق
تصویر محقق
تحقیق کننده، پژوهنده
فرهنگ لغت هوشیار
مدقه در فارسی دسته هاون، مادگی گیاه، کدنک کوتنگ چوبی که بدان گازران جامه را کوبند
فرهنگ لغت هوشیار
باریک کرده شده باریک، کوفته شده، لاغر، بیمار باریک کوفته شده، لاغر و باریک، آنکه مرض دق دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدقع
تصویر مدقع
نیکو گوینده، باریک گرداننده، باریک بین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرقق
تصویر مرقق
رقیق کننده، رقیق کننده اخلاط و رطوبات مقابل مغلظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدقوق
تصویر مدقوق
((مَ))
کوفته شده، لاغر و باریک، آن که مرض دق دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملقق
تصویر ملقق
((مُ لَ قِ))
تلقین کننده، فهمانده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محقق
تصویر محقق
امر تحقیق شده، راست و درست، تحقیق یافته، به حقیقت پیوسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محقق
تصویر محقق
((مُ حَ قِّ))
تحقیق کننده، اهل تحقیق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محقق
تصویر محقق
پژوهشگر، پژوهنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محقق
تصویر محقق
Fulfilled, Investigator, Researcher
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محقق
تصویر محقق
chercheur, enquêteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از محقق
تصویر محقق
연구원 , 조사관
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از محقق
تصویر محقق
araştırmacı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از محقق
تصویر محقق
peneliti, penyelidik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از محقق
تصویر محقق
গবেষক , তদন্তকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از محقق
تصویر محقق
शोधकर्ता , जांचकर्ता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از محقق
تصویر محقق
ricercatore, investigatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از محقق
تصویر محقق
onderzoeker
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از محقق
تصویر محقق
investigador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از محقق
تصویر محقق
дослідник , слідчий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از محقق
تصویر محقق
исследователь , следователь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از محقق
تصویر محقق
badacz, śledczy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از محقق
تصویر محقق
Forscher, Ermittler
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از محقق
تصویر محقق
pesquisador, investigador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محقق
تصویر محقق
חוקר , חוקר
دیکشنری فارسی به عبری