معنی محقق
محقق
pesquisador, investigador
تصویر محقق
دیکشنری فارسی به پرتغالی
واژههای مرتبط با محقق
محقق
محقق
پژوهشگر، پژوهنده
فرهنگ واژه فارسی سره
محقق
محقق
درست و استوار، قطعی و مسلّم، به حقیقت پیوسته
فرهنگ فارسی عمید
محقق
محقق
تحقیق کننده، پژوهنده
فرهنگ لغت هوشیار
محقق
محقق
تحقیق کننده، اهل تحقیق
فرهنگ فارسی معین
محقق
محقق
امر تحقیق شده، راست و درست، تحقیق یافته، به حقیقت پیوسته
فرهنگ فارسی معین
محقق
محقق
اهل تحقیق، تحقیق کننده، در تصوف کسی که به حقیقت چیزی رسیده است
فرهنگ فارسی عمید
محقق
محقق
Fulfilled, Investigator, Researcher
دیکشنری فارسی به انگلیسی
محقق
محقق
Forscher, Ermittler
دیکشنری فارسی به آلمانی
محقق
محقق
badacz, śledczy
دیکشنری فارسی به لهستانی