خجل کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که خجل و شرمسار می کند. (ناظم الاطباء). رجوع به مخجّل و تخجیل شود، آشفته و حیران کننده و پریشان کننده. (ناظم الاطباء) ، دراز و بهم پیچیده گردیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، وادی بسیارگیاه و پیچیده گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
خجل کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که خجل و شرمسار می کند. (ناظم الاطباء). رجوع به مُخَجِّل و تخجیل شود، آشفته و حیران کننده و پریشان کننده. (ناظم الاطباء) ، دراز و بهم پیچیده گردیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، وادی بسیارگیاه و پیچیده گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
به معنی کشکنجیر است و آن چیزی باشد که به کشیدن آن آرزوی کمان کشیدن حاصل شود. (برهان) (آنندراج). تیر کلان سوراخ داری که از سوراخهای آن زنجیرهایی را که بدانها سنگهای بزرگ آویزان کرده اند، می گذرانند و آن را در آزمایش زور و قوت به کار می برند. (ناظم الاطباء)
به معنی کشکنجیر است و آن چیزی باشد که به کشیدن آن آرزوی کمان کشیدن حاصل شود. (برهان) (آنندراج). تیر کلان سوراخ داری که از سوراخهای آن زنجیرهایی را که بدانها سنگهای بزرگ آویزان کرده اند، می گذرانند و آن را در آزمایش زور و قوت به کار می برند. (ناظم الاطباء)
داس، نیزه، کشت انبوه، پر فرزند: مرد، تخته پاک کن آلتی که بوسیله آن گیاه را درو کنند داس، جمع مناجل، سنانی که زخم فراخ وارد آورد، کشت در هم پیچیده، تیر بزرگ سوراخ داری که از سوراخهای آن زنجیرهایی را - که بدانها سنگهای بزرگ آویزان کرده اند - می گذرانند و آنرا برای آزمایش زور و قوت بکار برند
داس، نیزه، کشت انبوه، پر فرزند: مرد، تخته پاک کن آلتی که بوسیله آن گیاه را درو کنند داس، جمع مناجل، سنانی که زخم فراخ وارد آورد، کشت در هم پیچیده، تیر بزرگ سوراخ داری که از سوراخهای آن زنجیرهایی را - که بدانها سنگهای بزرگ آویزان کرده اند - می گذرانند و آنرا برای آزمایش زور و قوت بکار برند