معنی منجل منجل((مِ جَ)) ابزاری که با آن گیاه را درو کنند، داس، جمع مناجل، نیزه ای که زخم فراخ وارد آورد، کشت درهم پیچیده تصویر منجل فرهنگ فارسی معین