جدول جو
جدول جو

معنی مخزع - جستجوی لغت در جدول جو

مخزع
(مُ خَزْ زِ)
کسی و یا چیزی که می برد و قطع می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تخزیع شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منزع
تصویر منزع
جای کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخلع
تصویر مخلع
در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مستفعلن به فعولن تغییر یابد، خلعت داده شده، سست، ناتوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موزع
تصویر موزع
بخش شده، پراکنده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موزع
تصویر موزع
پراکنده کننده، پخش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفزع
تصویر مفزع
پناهگاه، گریزگاه، پناه، ملجا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
جای نگه داری و ذخیره کردن چیزی، انبار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
گنجینه، انبار خانه و خزانه و جای ذخیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متزع
تصویر متزع
متزایل در فارسی: جدا شونده سنگدل، درشت اندام، باز ایستنده
فرهنگ لغت هوشیار
تنپوشیافته (تنپوش جامه دوخته خلعت)، هاژ گیج: مرد، سست: مرد، سرین جنبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفزع
تصویر مفزع
پناهجای پناهگاه پناهگاه پناه جای ملجا: (مثل کسی که دشمنان غالب و خصوم قاهر بدو محیط شوند و مفزع و مهرب از همه جوانب متعذر باشد،) (کلیله. مصحح مینوی. 282)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منزع
تصویر منزع
کشیدنگاه بر کنده: گیاه کشیدنگاه (کمان) : (از آن روز باز که در قوس رجا منزعی و در عرصه امل متسعی بود... تا امروز وصیت می کرده ام) (نفثه المصدور. چا . 55- 54) (مقایسه شود با لم یبق فی القوس منزع یعنی کار بنهایت رسید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موزع
تصویر موزع
پخش کننده، پراکنده کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخدع
تصویر مخدع
صندوقخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
((مَ زَ))
گنجینه، انبار، جمع مخازن
مخزن کتاب: محلی که در آن کتاب ها را در قفسه ها و دولاب ها به ترتیب چینند، گنجینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخدع
تصویر مخدع
((مَ یا مِ یا مُ دَ))
صندوقخانه، جمع مخادع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفزع
تصویر مفزع
((مَ زَ))
پناه، فریادرس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موزع
تصویر موزع
((مُ وَ زِّ))
توزیع کننده، پخش کننده، جمع موزعین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
انباشتگاه، انبار، اندوختگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
Depository, Repository
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
dépôt
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
מחסן , אִסְפָּרִיָּה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
저장소
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
tempat penyimpanan, penyimpanan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
भंडारण , गोडाउन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
deposito, archivio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
Depot, Lager
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
depósito, repositorio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
opslagplaats, opslag
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
сховище
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
хранилище , репозиторий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
depozyt, repository
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
depósito
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
存储 , 仓库
دیکشنری فارسی به چینی