مرکّب از: خ رء، آبخانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جای لازم و آبخانه و کنار آب وفرناک. (ناظم الاطباء). و در آن دو لغت دیگر آمده: ’مخراه’ به قلب همزه به الف، و مخروءه به ضم راء. (منتهی الارب) (از آنندراج)
مُرَکَّب اَز: خ رء، آبخانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جای لازم و آبخانه و کنار آب وفرناک. (ناظم الاطباء). و در آن دو لغت دیگر آمده: ’مَخراه’ به قلب همزه به الف، و مخروءه به ضم راء. (منتهی الارب) (از آنندراج)
از یکدیگر درکشیدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، تشویش و اضطراب پدید آمدن در دل از کاری. خالج قلبی امر مخالجه و خلاجاً، در دل من تشویش و اضطرابی از آن کار پدید آمد. (ناظم الاطباء) ، منازعه کردن فکر با دل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
از یکدیگر درکشیدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، تشویش و اضطراب پدید آمدن در دل از کاری. خالج قلبی امر مخالجه و خلاجاً، در دل من تشویش و اضطرابی از آن کار پدید آمد. (ناظم الاطباء) ، منازعه کردن فکر با دل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
چیزی به خریف فرادادن. (تاج المصادر بیهقی). معاملۀ خریف کردن با کسی. (آنندراج) : خارفه، معاملۀ خریف کرد با وی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
چیزی به خریف فرادادن. (تاج المصادر بیهقی). معاملۀ خریف کردن با کسی. (آنندراج) : خارفه، معاملۀ خریف کرد با وی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
برآوردن شخصی از انگشتان خود آنچه خواهد و شخص دیگر مثل آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و آن نوعی قمار است. (از اقرب الموارد) ، وابخشیدن چیزی به تیر برآوردن. (زوزنی). وابخشیدن چیزی... (تاج المصادر بیهقی، نسخۀ خطی کتاب خانه دهخدا ورق 195 الف) ، معاهده کردن با غلام خود که در آخر هر ماهی مواجب وی را برساند. (ناظم الاطباء) : خارج غلامه ، ای اتفقا علی ضریبه یردها علیه عند انقضاء کل شهر. (منتهی الارب). موافقت کردن مولا با بندۀ خود که هر ماه بنده دخلی به مولا دهد. (از محیط المحیط) ، آهنگ کردن دو گروه به سوی یکدیگر در جنگ. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
برآوردن شخصی از انگشتان خود آنچه خواهد و شخص دیگر مثل آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و آن نوعی قمار است. (از اقرب الموارد) ، وابخشیدن چیزی به تیر برآوردن. (زوزنی). وابخشیدن چیزی... (تاج المصادر بیهقی، نسخۀ خطی کتاب خانه دهخدا ورق 195 الف) ، معاهده کردن با غلام خود که در آخر هر ماهی مواجب وی را برساند. (ناظم الاطباء) : خارج غلامه ُ، ای اتفقا علی ضریبه یردها علیه عند انقضاء کل شهر. (منتهی الارب). موافقت کردن مولا با بندۀ خود که هر ماه بنده دخلی به مولا دهد. (از محیط المحیط) ، آهنگ کردن دو گروه به سوی یکدیگر در جنگ. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)