جدول جو
جدول جو

معنی مختلع - جستجوی لغت در جدول جو

مختلع(مُ تَ لِ)
زن طلاق گیرنده بر مال. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به اختلاع شود
لغت نامه دهخدا
مختلع
هلیده: با پرداخت زن طلاق گیرنده بر مال
تصویری از مختلع
تصویر مختلع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مختلط
تصویر مختلط
آمیخته به زن و مرد مثلاً کلاس مختلط، آمیخته به هم، درهم ریخته، درهم، آنکه با دیگری معاشرت کند، درآمیزنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختلج
تصویر مختلج
بیرون کشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختلس
تصویر مختلس
ربوده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
پدید آمده، ایجاد شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
جورواجور، گوناگون، اختلاف کننده، ویژگی آنچه یا آنکه پیوسته می آید و می رود، برای مثال کاین سیل متّفق بکند روزی این درخت / واین باد مختلف بکشد روزی این چراغ (سعدی۲ - ۴۷۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
کسی که چیزی را ابداع و ایجاد کند، اختراع کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختلس
تصویر مختلس
کسی که چیزی به خصوص اموال دولتی را می دزدد، رباینده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ لِ عَ)
امراءه مختلعه، زن آرزومند جماع. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن طلاق داده شده به طلاق خلع. زنی که مهر خود را به شوی خود بذل کرده است تا او را طلاق دهد. رجوع به طلاق و طلاق خلع و اختلاع شود
لغت نامه دهخدا
بیرون کشیده، کم گوشت: چهره، تیره نژاد کشنده بیرون کشنده، جه اندام کسی که پلک یا اندامی از وی بجهد کشیده بیرون کرده، چهره کم گوشت، کسی که در نسب وی نزاع کنند. کشنده بیرون کننده، آنکه چشم رگها یا اندامی از وی بجهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلق
تصویر مختلق
به آفرید دروغ بافنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلم
تصویر مختلم
برگزیننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
اختراع کننده و کار نو بیرون آرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلی
تصویر مختلی
در رونده، برکننده، برنده
فرهنگ لغت هوشیار
ربوده، درنگک در چامه رباینده ربایان کش رونده ربوده شده، حرکتی که بحرفی ساکن دهند برای تتمیم وزن و تقطیع مختلسه مجهوله: آفرین و مدح سود آ ید همی گر بگنج ان درزبان آ ید همی. (ترجمه تاریخ ادبیات براون) رباینده، آنکه مالی از کسی یا موسسه ای بدزدد جمع مختلسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلط
تصویر مختلط
آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
اختلاف کننده، ناهموار، ناموافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبتلع
تصویر مبتلع
او باریده (بلع شده) او بارنده (بلع کننده) بسیار خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلعه
تصویر مختلعه
مختلعه در فارسی: گایخواه: زن مونث مختلع زن آرزومند بر جماع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
((مُ تَ لِ))
گوناگون، جورواجور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مختلط
تصویر مختلط
((مُ تَ لِ))
به هم آمیخته، درهم ریخته، مخلوط شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مختلس
تصویر مختلس
((مُ تَ لِ))
دزدی کننده، کسی که اختلاس می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
((مُ تَ رِ))
اختراع کننده، ایجادکننده، آن که چیز جدیدی را اختراع کرده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
درهم، گوناگون، ناهمسان، ناهمگون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مختلط
تصویر مختلط
درهم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
نوآور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
Different, Various
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
Inventor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
diferente, vários
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
inventor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
verschieden, verschiedene
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
Erfinder
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
inny, różne
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
wynalazca
دیکشنری فارسی به لهستانی