ربوده، درنگک در چامه رباینده ربایان کش رونده ربوده شده، حرکتی که بحرفی ساکن دهند برای تتمیم وزن و تقطیع مختلسه مجهوله: آفرین و مدح سود آ ید همی گر بگنج ان درزبان آ ید همی. (ترجمه تاریخ ادبیات براون) رباینده، آنکه مالی از کسی یا موسسه ای بدزدد جمع مختلسین
رباینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رباینده و خود کشنده. (ناظم الاطباء) ، دزدی کننده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، (اصطلاح فقهی) آنکه مالی را ازمحل غیرحرز و بطور مخفی سرقت می کند مانند کسی که گوسفندی را در چراگاه می رباید. و رجوع به اختلاس شود
جورواجور، گوناگون، اختلاف کننده، ویژگی آنچه یا آنکه پیوسته می آید و می رود، برای مِثال کاین سیل متّفق بکنَد روزی این درخت / واین باد مختلف بکُشد روزی این چراغ (سعدی۲ - ۴۷۷)