جدول جو
جدول جو

معنی مختلج - جستجوی لغت در جدول جو

مختلج
بیرون کشیده
تصویری از مختلج
تصویر مختلج
فرهنگ فارسی عمید
مختلج
(مُ تَ لِ)
کشیده و بیرون کرده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). درکشنده وبیرون آورنده و برکشنده. (ناظم الاطباء) ، چشم پرنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختلاج شود، متزلزل، جهنده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
مختلج
(مُ تَ لَ)
کشیده و بیرون کرده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کشیده شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به اختلاج شود، رجل مختلج، مرد که در نسب وی نزاع کنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، وجه مختلج،روی کم گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مختلج
بیرون کشیده، کم گوشت: چهره، تیره نژاد کشنده بیرون کشنده، جه اندام کسی که پلک یا اندامی از وی بجهد کشیده بیرون کرده، چهره کم گوشت، کسی که در نسب وی نزاع کنند. کشنده بیرون کننده، آنکه چشم رگها یا اندامی از وی بجهد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مختلط
تصویر مختلط
آمیخته به زن و مرد مثلاً کلاس مختلط، آمیخته به هم، درهم ریخته، درهم، آنکه با دیگری معاشرت کند، درآمیزنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختلس
تصویر مختلس
ربوده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
جورواجور، گوناگون، اختلاف کننده، ویژگی آنچه یا آنکه پیوسته می آید و می رود، برای مثال کاین سیل متّفق بکند روزی این درخت / واین باد مختلف بکشد روزی این چراغ (سعدی۲ - ۴۷۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختلس
تصویر مختلس
کسی که چیزی به خصوص اموال دولتی را می دزدد، رباینده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
اختلاف کننده، ناهموار، ناموافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلع
تصویر مختلع
هلیده: با پرداخت زن طلاق گیرنده بر مال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلط
تصویر مختلط
آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
ربوده، درنگک در چامه رباینده ربایان کش رونده ربوده شده، حرکتی که بحرفی ساکن دهند برای تتمیم وزن و تقطیع مختلسه مجهوله: آفرین و مدح سود آ ید همی گر بگنج ان درزبان آ ید همی. (ترجمه تاریخ ادبیات براون) رباینده، آنکه مالی از کسی یا موسسه ای بدزدد جمع مختلسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلی
تصویر مختلی
در رونده، برکننده، برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلم
تصویر مختلم
برگزیننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلق
تصویر مختلق
به آفرید دروغ بافنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختلس
تصویر مختلس
((مُ تَ لِ))
دزدی کننده، کسی که اختلاس می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مختلط
تصویر مختلط
((مُ تَ لِ))
به هم آمیخته، درهم ریخته، مخلوط شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
((مُ تَ لِ))
گوناگون، جورواجور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مختلط
تصویر مختلط
درهم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
درهم، گوناگون، ناهمسان، ناهمگون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
Different, Various
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
différent, divers
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
farklı, çeşitli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
berbeda, berbagai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
বিভিন্ন , বিভিন্ন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
अलग , विभिन्न
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
diverso, vari
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
різний , різні
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
diferente, varios
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
verschillend, verschillende
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
различный , различные
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
inny, różne
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
verschieden, verschiedene
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
diferente, vários
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مختلف
تصویر مختلف
다른 , 다양한
دیکشنری فارسی به کره ای