- مختل
- خلل یافته، تباه، آشفته و به هم خورده
معنی مختل - جستجوی لغت در جدول جو
- مختل
- خلل یافته و کار سست و تباه
- مختل ((مُ تَ لّ))
- تباه شده، آشفته و به هم خورده، دارای اختلال
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درهم، گوناگون، ناهمسان، ناهمگون
جورواجور، گوناگون، اختلاف کننده، ویژگی آنچه یا آنکه پیوسته می آید و می رود، برای مثال کاین سیل متّفق بکند روزی این درخت / واین باد مختلف بکشد روزی این چراغ (سعدی۲ - ۴۷۷)
کسی که چیزی به خصوص اموال دولتی را می دزدد، رباینده
اختلاف کننده، ناهموار، ناموافق
هلیده: با پرداخت زن طلاق گیرنده بر مال
آمیخته
ربوده، درنگک در چامه رباینده ربایان کش رونده ربوده شده، حرکتی که بحرفی ساکن دهند برای تتمیم وزن و تقطیع مختلسه مجهوله: آفرین و مدح سود آ ید همی گر بگنج ان درزبان آ ید همی. (ترجمه تاریخ ادبیات براون) رباینده، آنکه مالی از کسی یا موسسه ای بدزدد جمع مختلسین
بیرون کشیده، کم گوشت: چهره، تیره نژاد کشنده بیرون کشنده، جه اندام کسی که پلک یا اندامی از وی بجهد کشیده بیرون کرده، چهره کم گوشت، کسی که در نسب وی نزاع کنند. کشنده بیرون کننده، آنکه چشم رگها یا اندامی از وی بجهد
در رونده، برکننده، برنده
برگزیننده
به آفرید دروغ بافنده
ربوده شده
بیرون کشیده
آمیخته به زن و مرد مثلاً کلاس مختلط، آمیخته به هم، درهم ریخته، درهم، آنکه با دیگری معاشرت کند، درآمیزنده
Different, Various
diferente, vários
verschieden, verschiedene
inny, różne
различный , различные
різний , різні
verschillend, verschillende
diferente, varios
différent, divers
diverso, vari
अलग , विभिन्न
বিভিন্ন , বিভিন্ন
berbeda, berbagai
farklı, çeşitli