- مخترعات
- جمع مخترعه، آفریدگان نو پدیدان، جمع مخترعه، کبا دوران آفرینندگان جمع مخترعه (مخترع) : برآن قرار افتاد که از عرایس مخترعات گذشتگان مخدره ای که از پیرایه عبارت عاطل باشد بدست آید. . ، جمع مخترعه
معنی مخترعات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع مفترعه (مفترع) متفرعات منشعبات: . .} و جمله بحور اشعار عجم را در چهار دایره نهیم: هزج و رجز و رمل در یک دایره و جملگی مفترعات و منشعبات هریک باصول آن ملحق گردانیم) (المعجم. مد. چا. 70: 1)
نو آفریده ها، جمع اختراع
جمع مبتدعه، نو گذاران نو آوران جمع مبتدعه (مبتدع)
جمع متجرعه
جمع متتبعه، پژوهشگران جمع متتبعه
جمع متفرعه، فرجستکان ستاکان جمع متفرعه (متفرع) توابع لواحق متعلقات
زنان با حرمت، زنان بزرگوار
جمع مختلطه، آمیختگان، جمع مختلطه، آمیزندگان جمع مختلطه (مختلط)، جمع مختلطه (مختلط)
جمع مخترع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مختاره، بر گزیدگان آزاد کامان واکداران جمع مختاره (مختار) برگزیده ها منتخبات
جمع مختلفه (مختلف)
جمع مخادعه، فریبکاری ها دو رنگی ها جمع مخادعه
جمع مرتفعه، بلندی ها کوه ها تپه ها جمع مرتفعه (مرتفع) : بلند شونده ها، کوهها و تپه ها
جمع مشترکه، چندوارگان چندمانکان جمع مشترکه
جمع مفترقه (مفترق)
چیزهای فرض شده، واجبات
جمع ممتنعه
جمع متبعه، جمع متبعه
جمع مختصه، ویژیدگان
مخترعه در فارسی مونث مخترع: آفریده، نو پدید مخترعه در فارسی مونث مخترع کبا دور، آفریننده، شکافنده مونث مخترع جمع مخترعات. مونث مخترع جمع مخترعات
زنان پرده نشین، خانمهای با حجاب و پرده نشین و پاکدامن و با شرم و حیا
((مُ تَ صّ))
فرهنگ فارسی معین
مجموعه دو یا سه عددی که به کمک آنها وضع یک نقطه در صفحه یا در فضا یا بر روی کره مشخص می شود
زن پرده نشین
نوآور
پدید آمده، ایجاد شده
کسی که چیزی را ابداع و ایجاد کند، اختراع کننده
اختراع کننده و کار نو بیرون آرنده
Inventor
inventor
Erfinder
wynalazca
изобретатель