از ’خ ب ی’، خبأسازنده و خبأافرازنده. و خباء خرگاه را گویند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کسی که پنهان می شود در خیمه. (ناظم الاطباء)
از ’خ ب ی’، خبأسازنده و خبأافرازنده. و خباء خرگاه را گویند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کسی که پنهان می شود در خیمه. (ناظم الاطباء)
مصبی. مصب ء. زن بچه ناک. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). زن بچه دار. (منتهی الارب) (آنندراج). زن بسیارفرزند. (مهذب الاسماء) ، زنی که آشفتگی می کند برای محبت و عشق. (ناظم الاطباء). و رجوع به مصبی شود
مُصبی. مصب ء. زن بچه ناک. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). زن بچه دار. (منتهی الارب) (آنندراج). زن بسیارفرزند. (مهذب الاسماء) ، زنی که آشفتگی می کند برای محبت و عشق. (ناظم الاطباء). و رجوع به مصبی شود
کفچۀ افروشه. (منتهی الارب) (آنندراج). کفچۀ حلواگر. (دهار). نوعی از کفچه. (ناظم الاطباء). ملعقه ای که با آن خبیص را بهم زنند. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط)
کفچۀ افروشه. (منتهی الارب) (آنندراج). کفچۀ حلواگر. (دهار). نوعی از کفچه. (ناظم الاطباء). ملعقه ای که با آن خبیص را بهم زنند. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط)
جمع واژۀ خباء. خیمه ها. خرگاهها. خیمه های پشمین. آلاچیقهای پشمین. ابنیهالعرب، طراف اواخبیه. فالطراف من ادم و الخباء من صوف او وبر. - سعدالأخبیه، منزل بیست وپنجم از منازل قمر و از جملۀرباطات دوم است. مؤلف غیاث اللغات بنقل از منتخب و غیره گوید: نام منزل بیست وچهارم از منازل قمر است و آن چهار ستاره است نحس - انتهی. چهار کوکبند از کواکب قوس بر شکل مثلثی و چهارم اندر میان آن مثلث و این سعد است و مثلث خبایای اوست گوئی که اول را بپوشیده اند. و آن منزل بیست وپنجم است از منازل قمر و رقیب او ذبره است. (جهان دانش ص 123) : گردی بر آبی بیخته زر از ترنج انگیخته خوشه ز تاک آویخته مانند سعد اخبیه. منوچهری، گربزی کردن. فریفتن. خیانت کردن، جوشیدن دریا و به آشوب شدن آن، اختباب از ثوب، بیرون کردن از جامه. (منتهی الارب)، خبّه (خرقه) از جامه بیرون کردن، برداشتن اسب هردو دست و پای چپ را معاً، گاه بر این دست و گاه بر آن دست استادن اسب، تیز رفتن، بریدن و قطع کردن پاره ای از جامه. (آنندراج)
جَمعِ واژۀ خِباء. خیمه ها. خرگاهها. خیمه های پشمین. آلاچیقهای پشمین. ابنیهالعرب، طراف اواخبیه. فالطراف من اُدُم و الخباء من صوف او وبر. - سعدالأخبیه، منزل بیست وپنجم از منازل قمر و از جملۀرباطات دوم است. مؤلف غیاث اللغات بنقل از منتخب و غیره گوید: نام منزل بیست وچهارم از منازل قمر است و آن چهار ستاره است نحس - انتهی. چهار کوکبند از کواکب قوس بر شکل مثلثی و چهارم اندر میان آن مثلث و این سعد است و مثلث خبایای اوست گوئی که اول را بپوشیده اند. و آن منزل بیست وپنجم است از منازل قمر و رقیب او ذبره است. (جهان دانش ص 123) : گردی بر آبی بیخته زر از ترنج انگیخته خوشه ز تاک آویخته مانند سعد اخبیه. منوچهری، گربزی کردن. فریفتن. خیانت کردن، جوشیدن دریا و به آشوب شدن آن، اختباب از ثوب، بیرون کردن از جامه. (منتهی الارب)، خبّه (خرقه) از جامه بیرون کردن، برداشتن اسب هردو دست و پای چپ را معاً، گاه بر این دست و گاه بر آن دست استادن اسب، تیز رفتن، بریدن و قطع کردن پاره ای از جامه. (آنندراج)