- مخالست
- به شتاب افکندن، ربودن
معنی مخالست - جستجوی لغت در جدول جو
- مخالست
- شتاب کردن عجله کردن، شتاب عجله
- مخالست
- شتاب کردن، عجله کردن، شتاب، عجله
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فریب دادن، فریفتن، ستم کردن
همنشینی کردن، با کسی نشستن، همنشینی
ناسازگاری کردن، ستیزه کردن، دشمنی کردن، در موسیقی گوشۀ اوج دستگاه های سه گاه و چهارگاه
دوستی بی آلایش، با کسی دوستی خالص داشتن
همنشینی، معاشرت، برخاست
یکدیگر را فریب دادن فریفتن، ستم کردن، فریفتکاری، جور ستم
عداوت و دشمنی و نفاق
جدایی کردن زن و شوهر از هم با دادن مالی
آمیزش کردن با کسی معاشرت کردن، مباشرت کردن با زن آرمیدن، آمیزش: مرا در عهد جوانی با جوانی اتفاق مخلطت بود و صدق مودت، آرمش جماع
بی ریا، دوستی خالص
مخالست در فارسی: شتابیدن
با هم آمیزش و معاشرت داشتن، آمیخته کردن، دوستی و معاشرت، همنشینی
Opposition
oposição
Opposition
opozycja
оппозиция
опозиція
oppositie
oposición
opposition
opposizione
विरोध
বিরোধিতা
oposisi
muhalefet