جدول جو
جدول جو

معنی مخالت - جستجوی لغت در جدول جو

مخالت
دوستی کردن با یکدیگر
تصویری از مخالت
تصویر مخالت
فرهنگ فارسی عمید
مخالت
گمان بردن، دوستی کردن با هم، دوستی: ملوک آفاق به مخالت دولت او مفتخر و سلاطین جهان بمراسلت حضرت او مبتهج
فرهنگ لغت هوشیار
مخالت
((مُ لَّ))
دوستی کردن با هم، دوستی
تصویری از مخالت
تصویر مخالت
فرهنگ فارسی معین
مخالت
((مُ لَ))
گمان بردن
تصویری از مخالت
تصویر مخالت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دخالت
تصویر دخالت
داخل شدن در امری یا در کار کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخالف
تصویر مخالف
خلاف کننده، مقابل موافق، ناسازگار، دشمن، مخاصم
گوناگون، رنگ به رنگ برای مثال ز لاله های مخالف میانش چون فرخار / ز سروهای مرادف کرانش چون کشمر (فرخی - ۱۲۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملالت
تصویر ملالت
به ستوه آمدن، دلتنگی، افسردگی، آزردگی، بیزاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخالصت
تصویر مخالصت
دوستی بی آلایش، با کسی دوستی خالص داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخالفت
تصویر مخالفت
ناسازگاری کردن، ستیزه کردن، دشمنی کردن، در موسیقی گوشۀ اوج دستگاه های سه گاه و چهارگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخاتلت
تصویر مخاتلت
یکدیگر را فریب دادن، فریب کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخافت
تصویر مخافت
بیمناک شدن، ترسیدن، ترس، خوف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخالص
تصویر مخالص
شخص خالص و بی ریا در دوستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخالست
تصویر مخالست
به شتاب افکندن، ربودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخالصت
تصویر مخالصت
بی ریا، دوستی خالص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخافت
تصویر مخافت
خوف و ترسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاتلت
تصویر مخاتلت
فریفتن فریب دادن، فریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخلات
تصویر مخلات
توبره که بادانه پرکرده بدهان اسب بندند علف دان، چنته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسالت
تصویر مسالت
درخواست، استدعا، تقاضا پرسیدن، پرسش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملالت
تصویر ملالت
بیزار شدن، بیزاری، افسردگی، اندوه حزن: (قیصر روزی در غلای مستی و از سر ملالت و روی کلالت بسلطان میگوید که اگر پادشاهی ببخش اگر قصابی بکش و اگر بازرگانی بفروش،) (سلجوقنامه ظهیری. چا. خاور. 27) بیزاری، تنگدلی، ستوهی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مخلب، چنگال ها: دردد یا مرغ جمع مخلب چنگالها: چون دید و دانست که بغاث الطیور را با مخالب صقور تپانچه زدن محال است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخالست
تصویر مخالست
شتاب کردن عجله کردن، شتاب عجله
فرهنگ لغت هوشیار
یکرنگ راستباز رو راست کسی که در دوستی خالص است با صفا بیریا: استرضا حوانب ازموالف و مجانب... و منافق ومناصح و مخالص و مماذق تمام باتمام رسانید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخالفت
تصویر مخالفت
عداوت و دشمنی و نفاق
فرهنگ لغت هوشیار
آمیزش کردن با کسی معاشرت کردن، مباشرت کردن با زن آرمیدن، آمیزش: مرا در عهد جوانی با جوانی اتفاق مخلطت بود و صدق مودت، آرمش جماع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخالعت
تصویر مخالعت
جدایی کردن زن و شوهر از هم با دادن مالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخالف
تصویر مخالف
خلاف کننده، دشمن، خصم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاله
تصویر مخاله
مخالت در فارسی: گمان بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخالت
تصویر دخالت
داخل شدن، مداخله کردن، در کاری در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخالت
تصویر دخالت
((دِ لَ))
مداخله کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخلات
تصویر مخلات
((مِ))
توبره، چنته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخالفت
تصویر مخالفت
((مُ لَ فَ))
عدم موافقت، ضدیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخالف
تصویر مخالف
((مُ لِ))
خلاف کننده، ناموافق، ضد، دشمن، خصم، برعکس، واژگون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخالطت
تصویر مخالطت
((مُ لَ طَ))
آمیزش و معاشرت داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دخالت
تصویر دخالت
پادرمیانی، میانجیگری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخالف
تصویر مخالف
پاد، ناسازگار، ناهم سو، نایسکان، همیستار
فرهنگ واژه فارسی سره