- مخالب
- جمع مخلب، چنگال ها: دردد یا مرغ جمع مخلب چنگالها: چون دید و دانست که بغاث الطیور را با مخالب صقور تپانچه زدن محال است
معنی مخالب - جستجوی لغت در جدول جو
- مخالب ((مَ لِ))
- جمع مخلب، چنگال ها
- مخالب
- مخلب ها، ناخن های پرندگان شکاری، چنگال ها، داس ها، جمع واژۀ مخلب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فریفتن
پاد، ناسازگار، ناهم سو، نایسکان، همیستار
بیننده، شنونده
خواستارها، گفتنی ها، نوشتارها، نوشته ها
دوستی کردن با یکدیگر
شخص خالص و بی ریا در دوستی
مطلب ها، مسئله هایی از علم، موضوع ها، مساله ها، جاهای طلب، مقصدها، جمع واژۀ مطلب
کسی که دیگری با او سخن می گوید، طرف خطاب و صحبت
خلاف کننده، مقابل موافق، ناسازگار، دشمن، مخاصم
گوناگون، رنگ به رنگبرای مثال ز لاله های مخالف میانش چون فرخار / ز سروهای مرادف کرانش چون کشمر (فرخی - ۱۲۹)
گوناگون، رنگ به رنگ
جمع مثلبه، آک ها لغزش ها، زبونی ها جمع مثلبه عیبها زبونیها: ... و آنجا معایب و مثالب ظاهر گردد و محاسن و مناقب پنهان ماند
جمع مخلب، چنگال ها جمع مخلب
مخالت در فارسی: گمان بردن
خلاف کننده، دشمن، خصم
یکرنگ راستباز رو راست کسی که در دوستی خالص است با صفا بیریا: استرضا حوانب ازموالف و مجانب... و منافق ومناصح و مخالص و مماذق تمام باتمام رسانید
گمان بردن، دوستی کردن با هم، دوستی: ملوک آفاق به مخالت دولت او مفتخر و سلاطین جهان بمراسلت حضرت او مبتهج
روبرو سخن گوینده، خشم و عتاب کننده
جمع مطلب، درخواستها و سئوالات و خواهشها
دلیر، پر خار
عیب ها، نواقص
آمیزنده، معاشر
Antagonistic, Contrarian, Contrary, Disapproving, Contradictor, Dissident, Opposed, Opposing
Listenership
antagônico, contraditor, contrário, desaprovador, dissidente, oposto
audiência
antagonistisch, Widersprecher, konträr, entgegen, ablehnend, Dissident, entgegengesetzt
Zuhörerschaft