جمع واژۀ مخزن، که به معنی جای نهادن خزانه است. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جای های نهان و خزانه ها و گنجینه ها. (ناظم الاطباء) : و هر کس که به کاشان... رسیده باشد و مبانی خیرات و مجاری صدقات او دیده و خانقاه و مخازن کتب و آن اخایر ذخایر... مشاهده کرده... داند که علوهمت او در ابواب خیر و تحصیل علم و اهتمام به انواع هنر تا چه حد بوده است. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 22) ، مخازن الطریق، نزدیک ترین راه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : خذوا مخازن الطریق، ای اقرب الطریق الی الموضع المقصود. (اقرب الموارد). و رجوع به مخزن و مخاصر الطریق شود
جَمعِ واژۀ مخزن، که به معنی جای نهادن خزانه است. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جای های نهان و خزانه ها و گنجینه ها. (ناظم الاطباء) : و هر کس که به کاشان... رسیده باشد و مبانی خیرات و مجاری صدقات او دیده و خانقاه و مخازن کتب و آن اخایر ذخایر... مشاهده کرده... داند که علوهمت او در ابواب خیر و تحصیل علم و اهتمام به انواع هنر تا چه حد بوده است. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 22) ، مخازن الطریق، نزدیک ترین راه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : خذوا مخازن الطریق، ای اقرب الطریق الی الموضع المقصود. (اقرب الموارد). و رجوع به مخزن و مخاصر الطریق شود
مازه، ستون فقرات، در علم زیست شناسی ستونی مرکب از ۳۳ قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم قرار گرفته و در پشت انسان از زیر گردن تا پایین کمر جا دارد و در میان آن سوراخی است موسوم به مجرای فقراتی که نخاع یعنی دنبالۀ دماغ در آن قرار گرفته و در دو طرف دارای دو سوراخ کوچک تر است که اعصاب نخاعی و شرائین در آن جا دارند، ستون مهره ها، تیرۀ پشت، پشت مازه
مازه، سُتون فَقَرات، در علم زیست شناسی ستونی مرکب از ۳۳ قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم قرار گرفته و در پشت انسان از زیر گردن تا پایین کمر جا دارد و در میان آن سوراخی است موسوم به مجرای فقراتی که نخاع یعنی دنبالۀ دماغ در آن قرار گرفته و در دو طرف دارای دو سوراخ کوچک تر است که اعصاب نخاعی و شرائین در آن جا دارند، سُتون مُهرِه ها، تیرِۀ پُشت، پُشت مازِه
آلتی در بعضی دستگاه های برقی که انرژی برق در آن ذخیره می شود، جریان مستقیم را مسدود می کند و جریان متناوب را عبور می دهد، جمع خزنه و خزّان، نگهبان خزانه، خزانه دار
آلتی در بعضی دستگاه های برقی که انرژی برق در آن ذخیره می شود، جریان مستقیم را مسدود می کند و جریان متناوب را عبور می دهد، جمعِ خَزَنَه و خُزّان، نگهبان خزانه، خزانه دار
کسی که نگاه می دارد سر را و پنهان می کند آن را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آن که اندوخته می کند مال را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آن که می گیرد نزدیکترین راه را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختزان شود
کسی که نگاه می دارد سر را و پنهان می کند آن را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آن که اندوخته می کند مال را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آن که می گیرد نزدیکترین راه را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختزان شود
نگاهداشته. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نگاهداشته شده. (ناظم الاطباء) ، جمع کرده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ذخیره شده و اندوخته شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل شود
نگاهداشته. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نگاهداشته شده. (ناظم الاطباء) ، جمع کرده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ذخیره شده و اندوخته شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل شود
رسوائیها و بی آبروئی ها و خواریها. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) : پادشاه که از مقابح افعال کارداران و مخازی احوال ایشان رفادۀ تعامی بر دیدۀ بصیرت خویش بندد... (مرزبان نامه ص 29)
رسوائیها و بی آبروئی ها و خواریها. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) : پادشاه که از مقابح افعال کارداران و مخازی احوال ایشان رفادۀ تعامی بر دیدۀ بصیرت خویش بندد... (مرزبان نامه ص 29)
هم منزل و کسی که با دیگری در یک خانه منزل کند و کسی که با دیگری در یک زمان فرودآید. (ناظم الاطباء) : هو مرازنه، مخاله. (متن اللغه). محاله. (منتهی الارب). نعت فاعلی است از مرازنه. رجوع به مرازنه شود
هم منزل و کسی که با دیگری در یک خانه منزل کند و کسی که با دیگری در یک زمان فرودآید. (ناظم الاطباء) : هو مرازنه، مخاله. (متن اللغه). محاله. (منتهی الارب). نعت فاعلی است از مرازنه. رجوع به مرازنه شود
این واژه در مرزبان نامه آمده: (مخازی احوال ایشان) گویا به جای مخاز که رمن مخازاه است رسوایی ها مایه های رسوا یی جمع مخزات (مخزاه) : پادشاه که از مقابح افعال کار داران و مخازی احوال ایشان رفاده تعامی بردیده بصیرت خویش بندد
این واژه در مرزبان نامه آمده: (مخازی احوال ایشان) گویا به جای مخاز که رمن مخازاه است رسوایی ها مایه های رسوا یی جمع مخزات (مخزاه) : پادشاه که از مقابح افعال کار داران و مخازی احوال ایشان رفاده تعامی بردیده بصیرت خویش بندد