جدول جو
جدول جو

معنی مخازن - جستجوی لغت در جدول جو

مخازن
جای نهادن خزانه، جمع مخزن
تصویری از مخازن
تصویر مخازن
فرهنگ لغت هوشیار
مخازن
((مَ زِ))
جمع مخزن. خزانه ها، گنجینه ها
تصویری از مخازن
تصویر مخازن
فرهنگ فارسی معین
مخازن
مخزن ها، جاهای نگه داری و ذخیره کردن چیزی، انبارها، جمع واژۀ مخزن
تصویری از مخازن
تصویر مخازن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مختزن
تصویر مختزن
ذخیره شده، اندوخته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخازی
تصویر مخازی
خزی ها، رسوایی ها، خواری ها، جمع واژۀ خزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختزن
تصویر مختزن
جمع کرده و ذخیره شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخازی
تصویر مخازی
این واژه در مرزبان نامه آمده: (مخازی احوال ایشان) گویا به جای مخاز که رمن مخازاه است رسوایی ها مایه های رسوا یی جمع مخزات (مخزاه) : پادشاه که از مقابح افعال کار داران و مخازی احوال ایشان رفاده تعامی بردیده بصیرت خویش بندد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خازن
تصویر خازن
انباره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
انباشتگاه، انبار، اندوختگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خازن
تصویر خازن
نگهبان، خزینه دار، دخیره کننده، حفظ کننده مال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
جای نگه داری و ذخیره کردن چیزی، انبار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خازن
تصویر خازن
آلتی در بعضی دستگاه های برقی که انرژی برق در آن ذخیره می شود، جریان مستقیم را مسدود می کند و جریان متناوب را عبور می دهد، جمع خزنه و خزّان، نگهبان خزانه، خزانه دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مازن
تصویر مازن
تخم مور استخوان تیره پشت ستون فقرات مازو مازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
گنجینه، انبار خانه و خزانه و جای ذخیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خازن
تصویر خازن
((زِ))
خزانه دار، نام قطعه ای است در بعضی از دستگاه های برقی که انرژی به صورت برق در آن ذخیره می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مازن
تصویر مازن
((زِ))
مازه، ستون مهره ها، تیره پشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
((مَ زَ))
گنجینه، انبار، جمع مخازن
مخزن کتاب: محلی که در آن کتاب ها را در قفسه ها و دولاب ها به ترتیب چینند، گنجینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مازن
تصویر مازن
مازه، ستون فقرات، در علم زیست شناسی ستونی مرکب از ۳۳ قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم قرار گرفته و در پشت انسان از زیر گردن تا پایین کمر جا دارد و در میان آن سوراخی است موسوم به مجرای فقراتی که نخاع یعنی دنبالۀ دماغ در آن قرار گرفته و در دو طرف دارای دو سوراخ کوچک تر است که اعصاب نخاعی و شرائین در آن جا دارند، ستون مهره ها، تیرۀ پشت، پشت مازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخزن
تصویر مخزن
Depository, Repository
دیکشنری فارسی به انگلیسی
хранилище , репозиторий
دیکشنری فارسی به روسی
opslagplaats, opslag
دیکشنری فارسی به هلندی
depósito, repositorio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
भंडारण , गोडाउन
دیکشنری فارسی به هندی
tempat penyimpanan, penyimpanan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
מחסן , אִסְפָּרִיָּה
دیکشنری فارسی به عبری
貯蔵所 , 保管庫
دیکشنری فارسی به ژاپنی