حک شده. تراشیده شده. (ناظم الاطباء). کنده کاری شده. نگین که بر آن کنده شده باشد. (آنندراج) ، آنچه از خطوط یا کلمات نوشته که تراشیده و محو شده باشد. حک شده سوده شده. سوده. (آنندراج). ساییده شده، خراشیده شده. (ناظم الاطباء). خراشیده. خاریده. (آنندراج)
حک شده. تراشیده شده. (ناظم الاطباء). کنده کاری شده. نگین که بر آن کنده شده باشد. (آنندراج) ، آنچه از خطوط یا کلمات نوشته که تراشیده و محو شده باشد. حک شده سوده شده. سوده. (آنندراج). ساییده شده، خراشیده شده. (ناظم الاطباء). خراشیده. خاریده. (آنندراج)
مؤنث محکوم. رجوع به محکوم به شود، مقهور. مطیع. گردن نهاده. فرس محکومه، اسب لگام کرده شده. (از منتهی الارب). اسب لگام کرده شده و دهنه زده شده. (ناظم الاطباء)
مؤنث محکوم. رجوع به محکوم به شود، مقهور. مطیع. گردن نهاده. فرس محکومه، اسب لگام کرده شده. (از منتهی الارب). اسب لگام کرده شده و دهنه زده شده. (ناظم الاطباء)
محبوبه در فارسی مونث محبوب بنگرید به محبوب مونث محبوب زنی که مورد محبت مردی واقع شده معشوقه: بگشوده گره ز زلف زر تار محبوبه نیلگون عماری. (دهخدا مجموعه اشعار) جمع محبوبات
محبوبه در فارسی مونث محبوب بنگرید به محبوب مونث محبوب زنی که مورد محبت مردی واقع شده معشوقه: بگشوده گره ز زلف زر تار محبوبه نیلگون عماری. (دهخدا مجموعه اشعار) جمع محبوبات
افزار جولاهگان که بدان جامه بافند: (مانند مکوک کج اندر کف جولاهه صد تار بریدی تا در تار دگر رفتی) (مولوی)، آلتی در چرخ خیاطی که ماسوره در میان آن جای دارد، طاسی که از آن آب خورند طاسی که بالای آن تنگ و میانش گشاد باشد، واحدی در عراق قدیم معادل 6، 1 قفیز یا 5 من: توضیح مکیالی برابر یک صاع و نصف یا نصف رطل تا 8 اوقیه یا نصف ویبه (ویبه 22 یا 34 مد است)، در جندی شاپور 3 و 2، 1 من
افزار جولاهگان که بدان جامه بافند: (مانند مکوک کج اندر کف جولاهه صد تار بریدی تا در تار دگر رفتی) (مولوی)، آلتی در چرخ خیاطی که ماسوره در میان آن جای دارد، طاسی که از آن آب خورند طاسی که بالای آن تنگ و میانش گشاد باشد، واحدی در عراق قدیم معادل 6، 1 قفیز یا 5 من: توضیح مکیالی برابر یک صاع و نصف یا نصف رطل تا 8 اوقیه یا نصف ویبه (ویبه 22 یا 34 مد است)، در جندی شاپور 3 و 2، 1 من