جدول جو
جدول جو

معنی محنث - جستجوی لغت در جدول جو

محنث
(مُ نِ)
کسی که بزه مند می کند و خلاف سوگند می گرداند. (ناظم الاطباء). خلاف سوگند کنند. (از منتهی الارب) ، کسی که مایل می گرداند از باطل به سوی حق، رسوای بدبخت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
محنث
سوگند شکن سوگند شکننده. توضیح محنثین تثنیه محنث است
تصویری از محنث
تصویر محنث
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محدث
تصویر محدث
(پسرانه)
گوینده سخن، آنکه احادیث پیشوایان دینی را بیان می کند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مونث
تصویر مونث
زن، ماده، مادینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محنت
تصویر محنت
بلا، سختی، رنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محدث
تصویر محدث
مقابل قدیم
در فلسفه چیزی که تازه پیدا شده
در فقه ویژگی آنچه در کتاب، سنت و اجماع معروف نباشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محدث
تصویر محدث
کسی که حدیث نقل کند، کسی که سخنان پیغمبر را روایت کند، عالم به علم حدیث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخنث
تصویر مخنث
مردی که حالات و اطوار زنان را از خود بروز بدهد، زن مانند، کنایه از مرد بدکار، پشت پایی، هیز، آنکه نه مرد است و نه زن، خنثی، امرد، بی ریش
فرهنگ فارسی عمید
خم داده و دو تا گشته، خمیده و دوتا، نیز به معنی مردی که حالات زنان از خود بروز دهد
فرهنگ لغت هوشیار
مادینه ماده زن زن ماده مادینه مقابل مذکر نر نرینه. جنس ماده انسان و حیوان و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محدث
تصویر محدث
حدیث کننده، سخن گوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محرث
تصویر محرث
آتشکاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محنت
تصویر محنت
بلا، آفت، بلیه، گرفتاری، فتنه
فرهنگ لغت هوشیار
کار آزموده مرد استوار به تجربه ها. استوار خرد گرداننده محکم سازنده. مرد استوار به تجربه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحنث
تصویر تحنث
عبادت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
محنه و محنت در فارسی اوز مایش آزمایش، لگ رنج جسک مست این واژه به نادرست در صحاح الفرس برابر با گله آمده با این گواه از لبیبی: ای از ستیهش تو همه مردمان به مست که خود آرش رنج را می رساند آزمایش، رنج: هر چه بلا و محنت است آنرا پوشیده دارد، جمع محن. یا ایام (دورهء) محنت. (کلام)، سالهایی است که مردم را بمساله خلق قرآن امتحان میکردند. اگر قرآن را مخلوق میدانستند رها میساختند والا به تعذیب ایشان می پرداختند. مامون بسال 218 ه. ق. فرمانی برای اسحاق بن ابراهیم نوشت که باید قاضیان و گواهان و محدثان را بقرآن آزمایش کند. هر کس قرآن را مخلوق داند رها سازد و هر که جز آن گوید بوی گزارش دهد تا رای خود را درباره او بفرماید. گروهی از روی عقیدت یا بیم به مخلوق بودن قرآن گواهی دادند و گروهی که آنرا مخلوق ندانستند یا سکوت کردند گرفتار شکنجه ها شدند یا بقتل رسیدند و این امر تا ایام متوکل ادامه داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخنث
تصویر مخنث
((مُ خَ نَّ))
مردی که در جماع ناتوان باشد و حالات زنانه داشته باشد، کنایه از بی غیرت و بی حمیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مؤنث
تصویر مؤنث
((مُءَ نَّ))
جنس ماده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محدث
تصویر محدث
((مُ دَ))
چیزی که تازه پیدا شده، آن چه در کتاب و سنت و اجماع معروف نباشد، جمع محدثات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محنت
تصویر محنت
((مِ نَ))
رنج، سختی، زحمت، جمع محن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محنک
تصویر محنک
((مُ حَ نَّ))
مرد استوار به تجربه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محدث
تصویر محدث
((مُ حَ دِّ))
گردآورنده و بیان کننده احادیث
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مونث
تصویر مونث
مادینه، ماده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محنت
تصویر محنت
درد، رنج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مونث
تصویر مونث
Female
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مونث
تصویر مونث
féminin
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مونث
تصویر مونث
feminina
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مونث
تصویر مونث
kobiecy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مونث
تصویر مونث
женский
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مونث
تصویر مونث
жіночий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مونث
تصویر مونث
vrouwelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مونث
تصویر مونث
weiblich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مونث
تصویر مونث
femenina
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مونث
تصویر مونث
femminile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مونث
تصویر مونث
महिला
دیکشنری فارسی به هندی