جدول جو
جدول جو

معنی محنت - جستجوی لغت در جدول جو

محنت
بلا، سختی، رنج
تصویری از محنت
تصویر محنت
فرهنگ فارسی عمید
محنت
بلا، آفت، بلیه، گرفتاری، فتنه
تصویری از محنت
تصویر محنت
فرهنگ لغت هوشیار
محنت
((مِ نَ))
رنج، سختی، زحمت، جمع محن
تصویری از محنت
تصویر محنت
فرهنگ فارسی معین
محنت
درد، رنج
تصویری از محنت
تصویر محنت
فرهنگ واژه فارسی سره
محنت
آزمون، آزمایش، امتحان، بلا، تعب، رنج، سختی، عنا، مرارت، مشقت، اندوه، غصه، غم، کرب، آزار، عذاب، گزند، محنه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
محنت
سخت کوشی، کار سخت
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محبت
تصویر محبت
دوستی، میل طبع به سوی چیز لذت بخش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منحت
تصویر منحت
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، داد و دهش، جدوا، صفد، برمغاز، فغیاز، بغیاز، عتق، بذل، دهشت، عطیّه، اعطا، احسان، سماحت، داشاد، داشات، داشن، جود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مضنت
تصویر مضنت
آنچه به آن بخل ورزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکنت
تصویر مکنت
توانگری، قدرت، توانایی، نیرو
فرهنگ فارسی عمید
(مِ نَ)
اردبیلی است. سام میرزای صفوی درتذکرۀ سامی می نویسد: از مردم اردبیل و از شاعران غیرمشهور است و این مطلع را هم از او نقل کرده است:
آه اگر از دل دمادم می کشم
آه اگر در خانه افتد آتشم.
(تحفۀ سامی ص 145)
به نوشتۀ امیر علیشیر نوایی در تذکره از شاعران روزگار او بوده است و این مطلع را از شعر او نقل کرده است:
بی رخت هر قطرۀ خون بر سر مژگان مرا
مشعلی باشد فروزان در شب هجران مرا.
(مجالس النفائس ص 84)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَ تَ)
این کلمه در عبارتی از ابن البیطار آمده است و می نماید که صفتی باشد ظرف را با عنایت به اینکه حنتم به معنی سبوی سیاه است، ترجمه عبارت مذکور این است: نوع انثی (گونۀ ماده) از گیاه آناغالس اگر سوزانده شود در آوند و ظرف محنتم یا مزحج الداخل و خاکستر گردد و خاکستر آن با سرکۀ ثقیف آمیخته شود و از آن در بینی بچکانند اسقاط خون کند. (یادداشت مرحوم دهخدا از ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا
تصویری از محنث
تصویر محنث
سوگند شکن سوگند شکننده. توضیح محنثین تثنیه محنث است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منحت
تصویر منحت
بخشش عطا: (و حکم او (خدای) راست در راندن منحت و محنت) (بیهقی. فض. 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکنت
تصویر مکنت
پوشاننده، حاجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مظنت
تصویر مظنت
بنگرید به مظنه مظنه: در کشف نقاب شبهت و رفع حجاب شک و مظنت
فرهنگ لغت هوشیار
جای فرود آمدن، زمان فرود آمدن، منزل مقام جای باش، کوی برزن: اندر شهر کوشکها بود و بعضی محلتها پراکنده دور از یکدیگر باشند، جمع محلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محیت
تصویر محیت
هشیار: مرد، ناب پاک
فرهنگ لغت هوشیار
کار آزموده مرد استوار به تجربه ها. استوار خرد گرداننده محکم سازنده. مرد استوار به تجربه ها
فرهنگ لغت هوشیار
محنه و محنت در فارسی اوز مایش آزمایش، لگ رنج جسک مست این واژه به نادرست در صحاح الفرس برابر با گله آمده با این گواه از لبیبی: ای از ستیهش تو همه مردمان به مست که خود آرش رنج را می رساند آزمایش، رنج: هر چه بلا و محنت است آنرا پوشیده دارد، جمع محن. یا ایام (دورهء) محنت. (کلام)، سالهایی است که مردم را بمساله خلق قرآن امتحان میکردند. اگر قرآن را مخلوق میدانستند رها میساختند والا به تعذیب ایشان می پرداختند. مامون بسال 218 ه. ق. فرمانی برای اسحاق بن ابراهیم نوشت که باید قاضیان و گواهان و محدثان را بقرآن آزمایش کند. هر کس قرآن را مخلوق داند رها سازد و هر که جز آن گوید بوی گزارش دهد تا رای خود را درباره او بفرماید. گروهی از روی عقیدت یا بیم به مخلوق بودن قرآن گواهی دادند و گروهی که آنرا مخلوق ندانستند یا سکوت کردند گرفتار شکنجه ها شدند یا بقتل رسیدند و این امر تا ایام متوکل ادامه داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محبت
تصویر محبت
دوست داشتن، مهر، دوست داری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محنک
تصویر محنک
((مُ حَ نَّ))
مرد استوار به تجربه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکنت
تصویر مکنت
((مُ نَ))
توانگری، نیرو، ثروت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منحت
تصویر منحت
((مِ حَ))
بخشش، عطا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محبت
تصویر محبت
((مَ حَ بَّ))
مهربانی، لطف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محبت
تصویر محبت
Favor, Affection, Fondness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محبت
تصویر محبت
affection, faveur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کوشا، سخت کار کردن، پرکار، مجتهد، سخت کوش، زحمت کشیده
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از محبت
تصویر محبت
afeição, favor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محبت
تصویر محبت
Zuneigung, Gefallen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از محبت
تصویر محبت
uczucie, przysługa, przywiązanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از محبت
تصویر محبت
привязанность , услуга
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از محبت
تصویر محبت
прихильність , послуга , прихильність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از محبت
تصویر محبت
genegenheid, gunst
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از محبت
تصویر محبت
afecto, favor, cariño
دیکشنری فارسی به اسپانیایی