- محقوق
- تحقیق شده، یقین شده
درخور، شایسته، سزاوار، لایق، سازوار، بابت، خورند، صالح، اندرخور، خورا، شایگان، فرزام، ارزانی، شایان، مناسب، باب، فراخور، مستحقّ
معنی محقوق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کوفته، کوفته شده، در پزشکی مبتلا به سل
موی سترده موی سترده
بریده شده
آتش گرفته
باریک کرده شده باریک، کوفته شده، لاغر، بیمار باریک کوفته شده، لاغر و باریک، آنکه مرض دق دارد
دادیک، دستمزد، کارانه
پژوهشگر، پژوهنده
سزاها، پاداشها، حقها
درست و استوار، قطعی و مسلّم، به حقیقت پیوسته
تحقیق کننده، پژوهنده
((حُ))
فرهنگ فارسی معین
جمع حق، راستی ها، درستی ها، وظایف، تکالیف، در فارسی به معنای دستمزد، مجموعه قوانین، قواعد و رسوم لازم الاجرایی که به منظور استقرار نظم در جوامع انسانی وضع یا شناخته شده است
امر تحقیق شده، راست و درست، تحقیق یافته، به حقیقت پیوسته
دستمزدی که معمولاً به صورت ماهیانه از سوی کارفرما به کارگر یا کارمند پرداخت می شود، دانش شناسایی و بررسی قانون
اهل تحقیق، تحقیق کننده، در تصوف کسی که به حقیقت چیزی رسیده است
Rights
Fulfilled, Investigator, Researcher
pesquisador, investigador
права
(DE) Rechte
Forscher, Ermittler
badacz, śledczy
исследователь , следователь
(PL) prawa
дослідник , слідчий
onderzoeker
(PT) direitos
(IT) diritti
(ES) derechos