جدول جو
جدول جو

معنی محق - جستجوی لغت در جدول جو

محق
کسی که حق با اوست، حق دار، صاحب حق
تصویری از محق
تصویر محق
فرهنگ فارسی عمید
محق
باطل ساختن، ناچیز گردانیدن، محو کردن، کاستن، در تصوف محو
تصویری از محق
تصویر محق
فرهنگ فارسی عمید
محق
ثابت کننده، دارای حق، حق دار
تصویری از محق
تصویر محق
فرهنگ لغت هوشیار
محق
((مُ حِ قّ))
حق دارنده، دارای حق
تصویری از محق
تصویر محق
فرهنگ فارسی معین
محق
((مَ))
تأخیر گردانیدن، محو کردن، پاک کردن، کاستن، کاهانیدن، کاهیدن
تصویری از محق
تصویر محق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محقق
تصویر محقق
پژوهشگر، پژوهنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محقر
تصویر محقر
خوار شده، کوچک، خرد، کوتاه و پست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محقق
تصویر محقق
درست و استوار، قطعی و مسلّم، به حقیقت پیوسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محقه
تصویر محقه
مونث محق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محقق
تصویر محقق
تحقیق کننده، پژوهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محقر
تصویر محقر
کم مایه، اندک، ناچیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محقق
تصویر محقق
((مُ حَ قِّ))
تحقیق کننده، اهل تحقیق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محقق
تصویر محقق
امر تحقیق شده، راست و درست، تحقیق یافته، به حقیقت پیوسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محقر
تصویر محقر
((مُ حَ قَّ))
ناچیز، کوچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محقق
تصویر محقق
اهل تحقیق، تحقیق کننده، در تصوف کسی که به حقیقت چیزی رسیده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محقق
تصویر محقق
Fulfilled, Investigator, Researcher
دیکشنری فارسی به انگلیسی
pesquisador, investigador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
исследователь , следователь
دیکشنری فارسی به روسی
дослідник , слідчий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
chercheur, enquêteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ricercatore, investigatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
शोधकर्ता , जांचकर्ता
دیکشنری فارسی به هندی
গবেষক , তদন্তকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
연구원 , 조사관
دیکشنری فارسی به کره ای
חוקר , חוקר
دیکشنری فارسی به عبری
研究员 , 调查员
دیکشنری فارسی به چینی
研究者 , 調査官
دیکشنری فارسی به ژاپنی
นักวิจัย , นักสืบสวน
دیکشنری فارسی به تایلندی