جدول جو
جدول جو

معنی محفوف - جستجوی لغت در جدول جو

محفوف
چیزی که گرداگرد آن گرفته شده، پیچیده شده
تصویری از محفوف
تصویر محفوف
فرهنگ فارسی عمید
محفوف
گرد گرفته گرداگرد فرا گرفته
تصویری از محفوف
تصویر محفوف
فرهنگ لغت هوشیار
محفوف
((مَ))
گرداگرد
تصویری از محفوف
تصویر محفوف
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محفوظ
تصویر محفوظ
نگاه داشته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محفور
تصویر محفور
ویژگی فرش نقش برجسته، محفوری، کنده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محفوظ
تصویر محفوظ
حفظ شده، نگه داری شده، آنچه در خاطر حفظ شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملفوف
تصویر ملفوف
در نوردیده و پیچیده شده، در لفافه پیچیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محلوف
تصویر محلوف
سوگند خورده
فرهنگ لغت هوشیار
کاسته، بریده دم بریده، خیک حذف شده کاسته بریده شده، اسب دم بریده، جزوی که از آخر آن سببی انداخته باشند. چون از مفاعیلن لن بیندازی مفاعی بماند فعولن بجای آن بنهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محجوف
تصویر محجوف
مبتلی بدرد بن فک اسفل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محفوظ
تصویر محفوظ
نگاهداشته و حراست شده، حفظ شده، نگهداشته، مصون، نگهبانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
حفر شده کنده، کسی که دندانهای وی خالی یا فرسوده شده، نوعی فرش: بساط غالی رومی فکنده ام دو سه جای در آن زمان که بسویی فکنده ام محفور. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکفوف
تصویر مکفوف
نابینا کرده، کور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملفوف
تصویر ملفوف
در نور دیده، فراهم آورده پیچیده شده (در لفاف) درنوردیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محذوف
تصویر محذوف
((مَ))
حذف شده، انداخته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محفوظ
تصویر محفوظ
((مَ))
نگاهداری شده، حراست شده، از بر شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محفور
تصویر محفور
((مَ))
حفر شده، کنده شده، کسی که دندان های وی خالی یا فرسوده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکفوف
تصویر مکفوف
((مَ))
کور، نابینا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملفوف
تصویر ملفوف
((مَ))
پیچیده شده، در لفافه
فرهنگ فارسی معین
در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مفاعلین به مفاعیل تبدیل می شود، کور، نابینا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محذوف
تصویر محذوف
حذف شده، در علوم ادبی در علم عروض ویژگی زحافی که هجای بلند آخر آن حذف شده و در مفاعیلن، فاعلاتن و مفعولن که به ترتیب فعولن، فاعلن و فعولن حاصل می شود
فرهنگ فارسی عمید