- محفوظ
- نگاه داشته
معنی محفوظ - جستجوی لغت در جدول جو
- محفوظ
- حفظ شده، نگه داری شده، آنچه در خاطر حفظ شده
- محفوظ
- نگاهداشته و حراست شده، حفظ شده، نگهداشته، مصون، نگهبانی کردن
- محفوظ ((مَ))
- نگاهداری شده، حراست شده، از بر شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محفوظ بودن نگهداشته شدن: پس محفوظی نوع و صورت نشان است که جوهر است و عدد جوهر یکی است هر چند بقسمت دواست از بهر آنک نوع را صورت یکی است و باز شخص محفوظ نیست
مونث محفوظ جمع محفوظات
بهره مند، حظ برنده
ویژگی فرش نقش برجسته، محفوری، کنده شده
ویژگی کلمه ای که تلفظ می شود، قابل تلفظ
چیزی که گرداگرد آن گرفته شده، پیچیده شده
گرد گرفته گرداگرد فرا گرفته
حفر شده کنده، کسی که دندانهای وی خالی یا فرسوده شده، نوعی فرش: بساط غالی رومی فکنده ام دو سه جای در آن زمان که بسویی فکنده ام محفور. (فرخی)
بهره مند، برخوردار، متمتع
تلفظ شده، بیان شده و گفته شده
جمع محفوظ در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محفوظه (محفوظ) حفظ شده ها (زنان)، حفظ کرده ها بیاد داشته ها: اما بیشتر محفوظات استاد از گفتار متقدمان پارسی و تازی بود
نگهبانی کردن حراست کردن: از کساد و ناروایی محفوظ و مصون دارد
Secure, Enshrine
consagrar, assegurar
einweihen, sichern
poświęcić, zapewnić
освятить , обеспечить
освячувати , забезпечити
heiligen, beveiligen
consagrar, asegurar
consacrer, sécuriser
consacrare, assicurare
पवित्र करना , सुरक्षित करना
mengabadikan, mengamankan
kutsamak, güvence altına almak