- محضب
- ماهی تابه، آتشکاو
معنی محضب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیشگاه، دفترخانه
جای حضور، کنایه از درگاه، جای نوشتن اسناد و احکام، دفتر ثبت اسناد، دفترخانه، سجل، فتوا نامه، گواهی نامه
محضر نوشتن: گواهی نوشتن
محضر نوشتن: گواهی نوشتن
انگبین، کنستو یکی از گونه های آلبالو آلبالو تلخ گاو دوشه شیر دوشه ظرفی که در آن شیر دوشند محلاب شیر دوشه جمع محالب
گوژپشت گرداننده
در پرده، باز داشته پوشیده پنهان پوشیده شده پنهان: گفت: نیکوتر تفحص کن شب است شخصها در شب زناظر محجب است. (مثنوی) در پرده کرده در حجاب داشته، باز داشته
حضور، وقت حاضر آمدن، پیشگاه
بسند آینده، دهنده
خشم انگیز
داس
محل حضور، دفتر ثبت اسناد، جمع محاضر
در حجاب، در پرده
قوز، برآمدگی در چیزی، خمیده، منحنی، کوژ، گوژ، کوز، غوز، گنگ
چوب، هر چه در آتش اندازند تا افروخته شود
دوست دارنده، دوستدار
هر چیز خالص که با چیز دیگر آمیخته نشده باشد، خالص، صرف، بی چون و چرا، مقابل کاربردی، علمی که تنها جنبۀ نظری دارد مثلاً شیمی محض
دوست داشته و محبوب
خالص، بی آمیغ، بی غش، صاف، بی آلایش
Mere, Sheer
mero, puro
bloß, rein
jedynie, czysty
простой , чистый
простий , чистий
slechts, puur
mero, puro