جدول جو
جدول جو

معنی محرک - جستجوی لغت در جدول جو

محرک
تحریک کننده، ایجادکنندۀ حساسیت، به حرکت درآورنده، جنباننده
تصویری از محرک
تصویر محرک
فرهنگ فارسی عمید
محرک
(مَ رَ)
بن گردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
محرک
(مُ حَرْ رَ)
تحریک شده. برانگیخته شده، هر کلمه که دارای دو فتحه و یا زیادتر باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
محرک
(مُ حَرْ رِ)
جنباننده و حرکت دهنده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هر متحرکی را محرکی هست و محرک هم یا بالذات است و یا بالعرض. (فرهنگ علوم عقلی سجادی).
- محرک اول، ذات حق تعالی:
کیست مر این قبه را محرک اول
چیست از این کار کرد بهره و حاصل.
ناصرخسرو.
- محرک سرمدی، ذات حق تعالی.
، برانگیزاننده و ترغیب کننده. (ناظم الاطباء). وادارنده. برآغالاننده، به هیجان آورنده. (ناظم الاطباء) ، مقابل مخدر. تحریک کننده. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، مادۀ تحریک کننده، چون فسفر و ذراریح. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
محرک
تحریک شده، برانگیخته شده بن گردن بر انگیخته جنباک راننیتار هنگختار مو (اوستایی بهروز) مو تار انگیختار جنباننده پس یقین در عقل هر داننده هست - این که با جنبنده جنباننده هست (مولانا) سر کلاوه (گویش افغانی) بن گردن، تحریک شده برانگیخته جمع محرکین. تحریک کننده برانگیزاننده ورغلاننده جمع محرکین. یا محرک اول. ذات حق تعالی. یا محرک سرمدی. ذات حق تعالی
فرهنگ لغت هوشیار
محرک
((مُ حَ رَّ))
تحریک شده، برانگیخته، جمع محرکین
تصویری از محرک
تصویر محرک
فرهنگ فارسی معین
محرک
((مُ حَ رِّ))
حرکت دهنده، تحریک کننده، برانگیزنده
تصویری از محرک
تصویر محرک
فرهنگ فارسی معین
محرک
رانه، جنباننده، انگیزه
تصویری از محرک
تصویر محرک
فرهنگ واژه فارسی سره
محرک
انگیزه، باعث، جنباننده، تحریک کننده، محرض، برانگیزاننده، مشوق، مسبب، واسطه، وسیله، مبهی، اغواگر، وسوسه گر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
محرک
التّحفيز
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به عربی
محرک
Agitator, Determent, Instigator, Motivating, Stimulant, Stimulus
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به انگلیسی
محرک
agitateur, dissuasion, instigateur, motivant, stimulant, stimulus
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به فرانسوی
محرک
agitator, afschrikking, aanstichter, motiverend, stimulant, prikkel
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به هلندی
محرک
ผู้ก่อกวน , การขู่ขวัญ , ผู้ยุยง , กระตุ้น , สารกระตุ้น , สิ่งเร้า
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به تایلندی
محرک
agitador, dissuasão, instigador, motivante, estimulante, estímulo
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به پرتغالی
محرک
Agitator, Abschreckung, Anstifter, motivierend, Stimulans, Reiz
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به آلمانی
محرک
agitator, odstraszanie, podżegacz, motywujący, środek pobudzający, bodziec
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به لهستانی
محرک
агитатор , сдерживающий фактор , подстрекатель , мотивирующий , стимулятор , стимул
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به روسی
محرک
محرّک
دیکشنری اردو به فارسی
محرک
محرک , رکاوٹ , اکسانے والا , محرک , محرک
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به اردو
محرک
mchochezi, kuzuia, inayo hamasisha, kichocheo
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به سواحیلی
محرک
agitador, disuasión, instigador, motivante, estimulante, estímulo
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
محرک
扇動者 , 牽制 , やる気を起こさせる , 刺激剤 , 刺激
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به ژاپنی
محرک
鼓动者 , 威慑 , 煽动者 , 激励的 , 兴奋剂 , 刺激
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به چینی
محرک
מסית , הרתעה , מַסִית , מעורר השראה , מַגרֶה , גֵּרוּי
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به عبری
محرک
선동자 , 억제 , 선동가 , 동기 부여하는 , 자극제 , 자극
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به کره ای
محرک
kışkırtıcı, caydırıcı, motive edici, uyarıcı, uyaran
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
محرک
агітатор , стримування , підбурювач , мотивуючий , стимулятор , стимул
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به اوکراینی
محرک
প্ররোচক , প্রতিরোধ , উসকানিদাতা , অনুপ্রেরণামূলক , উদ্দীপক
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به بنگالی
محرک
उकसानेवाला , प्रतिकारक , उकसाने वाला , प्रेरक , उत्तेजक , प्रेरक
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به هندی
محرک
agitatore, dissuasione, istigatore, motivante, stimolante, stimolo
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
محرک
pengagitasi, pencegahan, penghasut, memotivasi, stimulan, rangsangan
تصویری از محرک
تصویر محرک
دیکشنری فارسی به اندونزیایی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محرکه
تصویر محرکه
محرک، تحریک کننده، ایجادکنندۀ حساسیت، به حرکت درآورنده، جنباننده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ حَرْ رِ کَ)
مؤنث محرک. رجوع به محرک شود.
- ادویۀ محرکه، داروها که موجب تحریک و تهییج و فعالیت بیشتر در یک یا چند عضو یا تمام اعضای بدن شوند. ادویه منبهه.
- علت محرکه، علت فاعله. رجوع به فاعله شود
لغت نامه دهخدا
مونث محرک: بر انگیخته مونث محرک: انگیختار جنباننده مونث محرک جمع محرکات. مونث محرک جمع محرکات. یا ادویه محرکه. دارو هایی که موجب تحریک و تهییج و فعالیت بیشتری در یک یا چند عضو یا تمام اعضای بدن شوند منهبه
فرهنگ لغت هوشیار