جدول جو
جدول جو

معنی محرک

محرک
(مُ حَرْ رِ)
جنباننده و حرکت دهنده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هر متحرکی را محرکی هست و محرک هم یا بالذات است و یا بالعرض. (فرهنگ علوم عقلی سجادی).
- محرک اول، ذات حق تعالی:
کیست مر این قبه را محرک اول
چیست از این کار کرد بهره و حاصل.
ناصرخسرو.
- محرک سرمدی، ذات حق تعالی.
، برانگیزاننده و ترغیب کننده. (ناظم الاطباء). وادارنده. برآغالاننده، به هیجان آورنده. (ناظم الاطباء) ، مقابل مخدر. تحریک کننده. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، مادۀ تحریک کننده، چون فسفر و ذراریح. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا