جدول جو
جدول جو

معنی محدوده - جستجوی لغت در جدول جو

محدوده
گستره، تنگنا، چارچوب
تصویری از محدوده
تصویر محدوده
فرهنگ واژه فارسی سره
محدوده
محدوده در فارسی مونث محدود: دیوار بند ساماندار مرزین مونث محدود جمع محدودات
فرهنگ لغت هوشیار
محدوده
قسمتی که با نشانه ها و علائم از بخش های دیگر متمایز شده باشد، کنایه از چیزی که حدوحدود مشخص دارد
تصویری از محدوده
تصویر محدوده
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قمحدوده
تصویر قمحدوده
پشت سری استخوان پس سر
فرهنگ لغت هوشیار
محموده در فارسی مونث محمود ستوده، پسندیده، نیلوفر گوشتی از گیاهان مونث محمود: ... آثار محموده او بر صحایف اعمال سر دفتر مناقب ستوده، گیاهی است پایا از تیره پیچک ها که در حقیقت یکی از گونه های نیلوفر بشمار میرود. این گیاه دارای ریشه ضخیم و گوشت دار و ساقه بالا رونده و پیچنده بارتفاع بین 2 تا 5 متر است. گیاه مذکور در نواحی کریمه (قریم) و قففاز و سوریه و عراق و یونان و نواحی غربی ایران بحالت خودرو میروید. برگهای این گیاه متناوب و زاویه دار و نوک تیز و بی کرک و کمانی شکل است. دمگل اصلی گیاه که به 3 تا 7 گل ختم میشود درازتر از دمبرگهای آن است. جام گل نسبه بزرگ و قیفی شکل و سفید رنگ و دارای 5 نوار برنگ گلی روشن است و کاسه گل شامل 5 کاسبرگ بی کرک است. تعداد پرچمهایش نیز 5 و میوه اش کپسول و دو خانه وشامل دانه های زاویه دار شفاف است. از ریشه این گیاه صمغ و سقزی بدست میاورند که بنام اسکامونه مشهور است و نوع مرغوب آن سقمونیای حلب است که در بازار بهمین نام عرضه میشود. در ترکیب صمغ و سقز حاصل از این گیاه آلکالوئیدی بنام اسکامونین موجود است. اسکامونه از مسهل های بسیار قوی است و از قدیم الایام مورد استفاده قرار میگرفته است سقمونیا محمودیه اوتی نیلوفر سقمونیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محصوده
تصویر محصوده
مونث محصود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محسوده
تصویر محسوده
مونث محسود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردوده
تصویر مردوده
مونث مردود جمع مردودات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسدوده
تصویر مسدوده
مونث مسدود
فرهنگ لغت هوشیار
معدوده در فارسی مونث معدود: شمرده، اند اندک مونث معدود: دراهم معدوده، جمع معدودات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممدوده
تصویر ممدوده
مونث ممدود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محموده
تصویر محموده
سقمونیا، محمود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مردوده
تصویر مردوده
ویژگی زن طلاق داده شده که به خانۀ پدر بازگشته است، تاریک و متروک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محدود
تصویر محدود
اندک، کران مند، کرانه پذیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محدود
تصویر محدود
چیزی که حدونهایت داشته باشد، آنچه برای آن حدومرز تعیین شده باشد، کوچک، مختصر، ویژگی کسی که آزادی ندارد، در علوم ادبی ویژگی قصیده ای که نسیب ندارد
فرهنگ فارسی عمید
اندازه کرده، متناهی، حد گذارده شده، آنچه برای آن حد و مرز تعیین شده باشد، محروم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محدود
تصویر محدود
((مَ))
دارای حد و مرز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محدود
تصویر محدود
Closeminded, Finite, Limited, Limitedly, Restrained, Sparing, Inhibited
دیکشنری فارسی به انگلیسی
mente fechada, finito, inibido, limitado, limitadamente, contido, frugal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
engstirnig, endlich, gehemmt, begrenzt, zurückhaltend, sparsam
دیکشنری فارسی به آلمانی
ograniczony umysłowo, skończony, zahamowany, ograniczony, ograniczenie, powściągliwy, oszczędny
دیکشنری فارسی به لهستانی
ограниченный , конечный , подавленный , ограниченно , сдержанный , экономный
دیکشنری فارسی به روسی
обмежений , скінченний , обмежено , стриманий , ощадливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
gesloten van geest, eindig, belemmerd, beperkt, terughoudend, zuinig
دیکشنری فارسی به هلندی
de mente cerrada, finito, inhibido, limitado, limitadamente, contenido, frugal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
étroit d'esprit, fini, inhibé, limité, de manière limitée, retenu, parcimonieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
di mentalità chiusa, finito, inibito, limitato, limitatamente, contenuto, parsimonioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
संकीर्ण विचार , सीमित , अवरुद्ध , सीमित रूप से , प्रतिबंधित , मितव्ययी
دیکشنری فارسی به هندی
sempit pikiran, terbatas, terhalang, secara terbatas, terkontrol, hemat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
사고가 좁은 , 유한한 , 억제된 , 제한된 , 제한적으로 , 억제된 , 절약적인
دیکشنری فارسی به کره ای
צר מחשבתית , סופי , מנותק , מוגבל , באופן מוגבל , מרוסן , חסכוני
دیکشنری فارسی به عبری
思想狭隘的 , 有限的 , 抑制的 , 有限地 , 克制的 , 节约的
دیکشنری فارسی به چینی
思考が狭い , 有限の , 抑制された , 限られた , 制限的に , 控えめな , 節約的
دیکشنری فارسی به ژاپنی
dar kafalı, sınırlı, engellenmiş, sınırlı bir şekilde, tutumlu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
mawazo finyu, finiti, kuzuiwa, mdogo, kwa ukomo, kukandamiza, akima
دیکشنری فارسی به سواحیلی