جدول جو
جدول جو

معنی محدود

محدود
چیزی که حدونهایت داشته باشد، آنچه برای آن حدومرز تعیین شده باشد، کوچک، مختصر، ویژگی کسی که آزادی ندارد، در علوم ادبی ویژگی قصیده ای که نسیب ندارد
تصویری از محدود
تصویر محدود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با محدود

محدود

محدود
اندازه کرده، متناهی، حد گذارده شده، آنچه برای آن حد و مرز تعیین شده باشد، محروم
فرهنگ لغت هوشیار

محدود

محدود
ограниченный , конечный , подавленный , ограниченно , сдержанный , экономный
محدود
دیکشنری فارسی به روسی